محاکمه غیابی متهمان به قتل پسر عاشق‌پیشه بعد از ۱۱ سال

۱۱ سال قبل مأموران با تماس شهروندی در جریان کشف جسد مرد جوانی قرار گرفتند.

به گزارش تازه‌نیوز و به نقل از ایران، زمانی ‌که تحقیقات در این خصوص آغاز شد پلیس هیچ‌گونه مدرک هویتی از مرد جوان به دست نیاورد؛ اما وضعیت جسد نشان می‌داد او با فرد یا افرادی درگیر شده و ضربات وارده حاکی از کینه‌ای عمیق نسبت به او بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی بررسی‌ها برای مشخص‌شدن هویت جسد آغاز شد. چند روز بعد زن و مردی به مأموران مراجعه کردند و گفتند فرزندشان به نام فرزاد گم شده است. آنها توضیح دادند: فرزاد از دو روز قبل از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. زمانی که زوج شاکی به پزشکی قانونی فرستاده شدند از روی نشانه‌هایی که روی جسد ناشناس بود، تأیید کردند جنازه متعلق به فرزاد است.

 

نظریه پزشکی قانونی
پزشکی قانونی بعد از بررسی جسد و با توجه به مشخص‌شدن هویت مقتول اعلام کرد مرد جوان به دلیل اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده و جسد بعد از مرگ به آتش کشیده شده است. این در حالی بود که کارشناسان بررسی صحنه جرم نیز در گزارش اعلام کردند جسد به دلیل اینکه در محلی خارج از محل کشف آن به آتش کشیده شده و سپس به محل کشف جسد منتقل شده، فقط آثار سوختگی روی آن مشهود است و سایر آثاری که بتوان اطلاعات بیشتری به دست آورد در اطراف محل حادثه به دست نیامده است. این در حالی بود که چند روز بعد خودروی فرزاد نیز در حالی که سوخته بود چند کیلومتر آن‌طرف‌تر از محل پیداشدن جنازه کشف شد اما همه آثار احتمالی از قاتل یا قاتلان از بین رفته بود.

 

سرنخی که مادر مقتول داد
مادر مقتول در بازجویی‌ها به مأموران گفت: مدتی بود که فرزاد با دختری به نام کیانا رابطه داشت. او کیانا را دوست داشت و به ما گفته بود خودمان را آماده کنیم تا به خواستگاری کیانا برویم. ما هم قبول کرده بودیم البته ما کیانا را نمی‌شناختیم و فقط از تعریف‌های فرزندمان چیزهایی درباره‌اش می‌دانستیم. علاوه بر آن من چندباری با کیانا تلفنی صحبت کرده بودم. این زن گفت: فرزاد معمولا فقط سر کار می‌رفت و بعد مستقیم به خانه می‌آمد؛ مگر اینکه با کیانا قرار می‌گذاشت. روز حادثه پسرمان بعد از کار به خانه نیامد و به ما گفت قرار دارد. من فکر می‌کنم کیانا از سرنوشت او خبر دارد. مأموران سراغ کیانا رفتند. او هرچند در ابتدا منکر داشتن هرگونه اطلاع از ماجرای قتل بود اما بعد از چند روز گفت: آخرین بار دایی‌هایم به نام‌های ساسان و سامان با فرزاد ملاقات داشتند. او گفت: مدتی بود که من با فرزاد دوست بودم و ما عاشق همدیگر بودیم. من موضوع را به خانواده‌ام گفتم و ماجرا به گوش دایی‌هایم ساسان و سامان رسید. آنها ابتدا خیلی عصبانی شدند. من گفتم فرزاد قصد سوء‌استفاده از من را ندارد و ما همدیگر را دوست داریم.
این دختر جوان ادامه داد: دایی‌هایم بعد از اینکه بحث ازدواج مطرح شد، با این موضوع خیلی عادی برخورد کردند و من فکر کردم واقعا قبول کرده‌اند ما با هم ازدواج کنیم. به من گفتند با فرزاد یک قرار بگذارم تا آنها فرزاد را ببینند و با او درباره آینده صحبت کنند. من هم قبول کردم. با فرزاد تماس گرفتم و گفتم دایی‌هایم می‌خواهند با تو بیشتر آشنا شوند. فرزاد هم حرفی نزد و قبول کرد. ما سر قرار حاضر شدیم و دایی‌هایم هم آمدند. آنها به من گفتند تو برو ما با فرزاد کار داریم. من یکباره ترسیدم؛ احساس کردم ممکن است اتفاقی بیفتد؛ به همین دلیل نتوانستم بروم اما آنها به سمت من حمله کردند و با دعوا و کتک من را از محل دور کردند. داشتند فرزاد را می‌زدند و من صحنه کتک‌خوردن فرزاد را هم دیدم اما بعد چون از محل دور شدم چیزی متوجه نشدم. تا شب هم چند بار با فرزاد و دایی‌هایم تماس گرفتم اما خبری از آنها نشد. فردای آن روز هم هرچه تماس گرفتم هیچ‌کدام جواب ندادند. من خبر ندارم چه اتفاقی افتاده و در جریان قتل فرزاد هم نبودم. وقتی مادرش با من تماس گرفت و گفت فرزاد به خانه نیامده، خیلی بیشتر نگران شدم چون تا آن زمان فکر می‌کردم فرزاد به خاطر رفتار دایی‌هایم عصبانی شده و با من قهر کرده به همین خاطر تلفن من را جواب نداده است اما بعد فهمیدم اشتباه کرده‌ام و اتفاق بدی برای فرزاد افتاده است. بررسی‌های مأموران نشان داد دختر جوان واقعیت را گفته و او اصلا در جریان قتل نبوده و از انگیزه دو دایی‌اش هم برای کشتن فرزاد خبر نداشته است.

 

فرار متهمان
مدتی بعد از این حادثه و با ردیابی‌هایی که مأموران انجام دادند، متوجه شدند ساسان و سامان ساعاتی بعد از این حادثه به یکی از کشورهای همسایه فرار کرده‌ و یک هفته بعد نیز به سمت کشوری اروپایی رفته‌اند. با اینکه اسم دو متهم فراری به اینترپل داده شد و متهمان نیز شناسایی شدند اما دو متهم به پلیس ایران تحویل داده نشدند.

 

محاکمه غیابی
با توجه به اینکه ۱۱ سال از حادثه گذشته است و متهمان دستگیر نشدند کیفرخواست علیه دو برادر صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. مادر و پدر مقتول درخواست قصاص کردند. آنها گفتند: ۱۱ سال از حادثه گذشته و ما هنوز نتوانسته‌ایم بفهمیم پسر ما به چه دلیلی کشته شد. او کار غیراخلاقی نکرده بود. پسر خوبی بود؛ نان حلال درمی‌آورد و عاشق دختری شده و قصد ازدواج با او را داشت و قرار بود به خواستگاری برویم. چرا باید پسر ما کشته شود؟ ما همچنان خواستار مجازات متهمان هستیم. وکلای تسخیری دو متهم فراری نیز دفاعیات خود را مطرح کردند و از دادگاه خواستند با توجه به اینکه متهمان حاضر نیستند و مشخص نیست قتل چطور اتفاق افتاده است تا زمان بازداشت متهمان رأی صادر نشود. با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات شعبه ۱۱ برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.