منافقین تروریست را رها کنید!

سه توصیه‌ مهم اندیشکده امریکایی برای پایان مذاکرات با ایران!

اگر آمریکا، واقعا خواهان کنترل جمهوری اسلامی و توانمندسازی مردم ایران برای رفتن به سوی آینده ای میانه روانه است، در آن صورت زمان اجماع فراحزبی درباره آنچه نباید انجام شود، فرارسیده است.

به گزارش تازه‌نیوز، مایکل روبین، عضو ارشد موسسه آمریکن اینترپرایز در واشنگتن اگزماینر نوشت: سیاست آمریکا در برابر ایران، به یک فوتبال سیاسی تبدیل شده که اختلافات جناحی، هرگونه ارزیابی صادقانه از آنچه کارآیی دارد و آنچه ندارد را ناممکن می سازد. با اینحال، سه راهبرد در میان است که در مباحث سیاسی و اندیشکده های آمریکا، گاه آشکارا به آنها روی خوش نشان داده می شود و گاه زیرپوستی و هر سه هم محکوم به شکست است.

اگر آمریکا، واقعا خواهان کنترل جمهوری اسلامی و توانمندسازی مردم ایران برای رفتن به سوی آینده ای میانه روانه است، در آن صورت زمان اجماع فراحزبی درباره آنچه نباید انجام شود، فرارسیده است. نخست، اکنون زمان کنار گذاشتن هرگونه حمایتی از منافقین است. این گروه، در بهترین حالت، یک فرقه عجیب و غریب و در بدترین حالت، یک گروه تروریستی است. تنها چیزی که نیست و هرگز نبوده، مردمی بودن و دمکراتیک بودن است. ایرانی هایی که در داخل کشور زندگی می کنند، شاید درباره بسیاری از مسائل نظر یکسانی نداشته باشند اما همگی از مجاهدین خلق متنفرند.

اینکه این گروه گاه به گاه، اطلاعاتی را درز می دهد، ملاکی برای تعیین میزان مردمی بودن یا نفوذ آن در درون دستگاه حکومتی ایران نیست. نخست اینکه اطلاعاتی که اینها فراهم می کنند، اغلب نادرست است. دوم، حتی وقتی این اطلاعات درست هم هست، صرفا نشانگر آن است که چگونه اسراییلی ها، سعودی ها و چه بسا خود سازمان سیا از این گروه برای “اطلاعات شویی” و عرضه آن به افکار عمومی استفاده می کنند تا اثر انگشت واقعی کسانی که این اطلاعات را گردآوری کرده اند، دیده نشود. هرگونه پشتیبانی و روی خوش نشان دادن به این گروه، هدیه ای است به جمهوری اسلامی که افکار عمومی را گرد پرچم تنفر از این گروهک تروریستی، گرد آورد.

دوم، هرگونه شکاف اندازی در ایران حول خطوط نژادی را فراموش کنید! ایران یک کشورِ گونه گونیِ قومی است: فارس ها، آذری ها، کردها، عرب ها، بلوچ ها، لرها و دیگران. اما این گونِش به معنی وجود یک دولت مصنوعی نیست که در آستانه گسست باشد. در حالی که بسیاری از دولت ها در قرن های نوزده و بیست میلادی، در پس زمینه نژاد- ملی گرایی سر برآوردند، هویت دولت فارسی به هزاران سال پیش باز می گردد. تلاش شوروی برای افروختن شعله جدایی خواهی نژادی در دوره پس از جنگ دوم جهانی، و نیز تلاش مشابه عراق در سال 1979، شکست خورد.

راهبرد سومی که پاتَش (backfire) می کند، دیپلماسی بی پایان است. جناح های آمریکا اشتباه می کنند اگر بگویند که “فشار حداکثری” کارآیی نداشت، هرچند چنین ادعایی، ثابت نمی کند که تامین منابع برای ایران، کار خردمندانه ای است. با توجه به سلطه سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران، هر گونه بارش پول ناشی از گشایش در تحریم ها، رژیم را تقویت خواهد کرد. مهمتر اینکه، “تعامل برای تعامل” با جمهوری اسلامی، انگیزه های این رژیم را نادیده می گیرد: انگیزه های ایدئولوژیک و تاکتیکی آن را.

از دیدگاه کاخ سفید، دیپلماسی شاید به معنی جستجو برای یک راه حل برد- برد باشد. برای ایران اما، دیپلماسی یک راهبرد جنگ نامتقارن برای انحراف توجه حریف است تا سانتریفیوژها بچرخند و آنها هر روز قوی تر شوند.

هیچ فرمول جادویی برای حل و فصل کشمکش ها با ایران نیست و میانبری هم برای این کار وجود ندارد. این کار نیازمند یک همبستگی دو حزبی، یک تهدید نظامی معتبر، فشار حداکثری و راهبردی برای شکستن سلطه سپاه در ایران است. اما پیش از هرچیز، مهم آن است که راهبردهایی را حذف کنیم که بیشتر از آنکه مفید باشند، آسیب می‌زنند.

متن اصلی گزارش را اینجــــا بخوانید.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.