چرا صداوسیما بی‌آبی شهرکرد و همدان را نمی‌بیند؟

آیا کسی حتی یک درصد احتمال این را می‌دهد که رئیس صداوسیما و سایر مدیران سازمان، نسبت به لزوم پوشش بحران بی‌آبی در شهرکرد و همدان آگاه نباشند؟ یعنی حتی اگر یک کلمه هم در این‌باره نگفته‌اند، به دلیل آن بوده که نمی‌دانستند باید لااقل یک کلمه در این‌باره بگویند؟

به گزارش تازه نیوز، فرهیختگان نوشت: شهرکرد ۹ روز آب نداشت، اما ظاهرا اهمیت این موضوع از آن درگیری داخل اتوبوس کمتر است و همدان دو هفته است آب ندارد. الان در همدان آب معدنی هم نیست و اگر باشد، هر بطری ۳۵هزار تومان است. خیلی از مردم دنبال نوشابه می‌گردند تا از این طریق رفع عطش کنند، اما هر بطری نوشابه هم به قیمت ۵۵هزار تومان رسیده‌است.

ما همان صداوسیمای هک سیستم سوخت و اعتراضات اصفهانیم؛ ان‌شاءالله اگر خدا بخواهد. طبیعتا فشار‌ها زیاد است، اما اصلا ما نیامده‌ایم یک صداوسیمای بی‌فشار را تحویل بگیریم. تمام نهاد‌ها به صداوسیما نیاز دارند و فکر می‌کنند تمام نیازهایشان از صداوسیما باید تامین شود. ما زمانی برای پلاسکو و دیروز برای متروپل آبادان سرویس خبرمان را فرستادیم. تذکر و خواهش و گاهی دستور هم گرفتیم که بس است چقدر از این حادثه می‌گویید. ما خودمان را بی‌مسئولیت فرض نمی‌کنیم. انعکاس اعتراضات هم ریزه‌کاری‌هایی دارد.

این مطالب را هم ببینید:

مردم باید اعتراضات خود را روی آنتن ببینند نه کف خیابان. زیرا در این صورت دیگر از کنترل خارج می‌شود. وظیفه ما به‌عنوان رسانه این است که اجازه دهیم گره‌های ذهنی روی آنتن گفته شود. ما یک اعتراض خیابانی منسجم و منظم را در قالب تجمع کشاورزان اصفهان داشتیم که پوشش دادیم، اما اعتراضات کف‌خیابانی که اموال مردم را خراب کرده و مردم را به جان هم می‌اندازند، چطور باید پوشش دهیم؟ در هر انعکاس اعتراضی باید به حواشی‌اش توجه شود، در عین حال هم قبل از اینکه به اعتراض کف خیابان تبدیل شود به آن توجه کنیم.» این بخشی از صحبت‌های پیمان جبلی، رئیس جدید سازمان صداوسیما است که در سوم خردادماه امسال، در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بیان کرد.

آتشی که به خاکستر نشست

در واقع بسیار ملال‌آور و مأیوس‌کننده است که به گوینده چنین سخنانی یا به سازمان تحت امرش نقد‌هایی بکنیم و راهکار‌هایی نشان دهیم که طبق آن بتوان اعتماد از دست رفته به صداوسیما، خصوصا در بخش خبر را بازگرداند. این ملال و یأس از آن رو نیست که وقتی رئیس صدا و سیما حرف می‌زند، حس کنیم تفکر مدیران این سازمان با واقعیت امر فاصله‌ای نجومی دارد. صحبت‌های جبلی نشان می‌دهد که آن‌ها حداقل سرفصل موضوعات را فهمیده‌اند و علت بعضی شکاف‌ها بین باور مردم و رسانه ملی را خوب می‌دانند، اما آیا آنچه که در واقعیت می‌بینیم، مطابق همین سخنان شورانگیز و آگاهانه نسبت به رسالت خبررسانی است؟

آیا کسی حتی یک درصد احتمال این را می‌دهد که رئیس صداوسیما و سایر مدیران سازمان، نسبت به لزوم پوشش بحران بی‌آبی در شهرکرد و همدان آگاه نباشند؟ یعنی حتی اگر یک کلمه هم در این‌باره نگفته‌اند، به دلیل آن بوده که نمی‌دانستند باید لااقل یک کلمه در این‌باره بگویند؟

آیا اساسا ممکن است آن‌ها ندانند باید این اخبار پوشش داده شود و به قول پیمان جبلی مردم آن مناطق اعتراض خودشان را در تلویزیون ببینند نه در کف‌خیابان؟ چطور است که وقتی دو خانم جوان در اتوبوس شرکت‌واحد بر سر موضوع حجاب با هم درگیر می‌شوند و ویدئوی آن در فضای مجازی دستگردان می‌شود، صداوسیما خودش را موظف می‌داند که به موضوع ورود کند و از رویارویی این دو نفر گزارشی فراهم کند و حتی نوع پوشش این رویداد تا جایی پیش برود که نفت بر حریف اختلافات اجتماعی بریزد، اما وقتی دو استان کشور، دو استانی که پر آب هم هستند مدت‌هاست آب ندارند، صداوسیما سوت‌زنان از کنار این رویداد عبور می‌کند؟ شهرکرد ۹ روز آب نداشت، اما ظاهرا اهمیت این موضوع از آن درگیری داخل اتوبوس کمتر است و همدان دو هفته است آب ندارد.

الان در همدان آب معدنی هم نیست و اگر باشد، هر بطری ۳۵هزار تومان است. خیلی از مردم دنبال نوشابه می‌گردند تا از این طریق رفع عطش کنند، اما هر بطری نوشابه هم به قیمت ۵۵هزار تومان رسیده‌است. در شرایطی که چنین وضعی در بخشی از کشور وجود دارد، اینکه صداوسیما با سکوت کامل از کنار موضوع عبور کند، چه حسی در مردم نسبت به پوشش این خبر تلویزیون که برای اروپایی‌ها «زمستان در راه است» و آن‌ها با مشکلات فراوانی روبه‌رو خواهند شد، ایجاد می‌کند؟

حرف‌های جبلی در دانشگاه صنعتی‌شریف نشان می‌داد که او این بدیهیات را می‌داند، اما نتیجه کارش با نتیجه کار کسی که اولین صفحه از کتاب‌های علوم ارتباطات را نخوانده و یک روز هم در رسانه کار نکرده، چه تفاوتی دارد؟ این چه سندروم ویرانگری است که به جان رسانه ملی افتاده و مدیران می‌آیند و می‌روند، اما اثری از بهبود آن مشاهده نمی‌شود؟ مدیری که متعلق به جریانی دیگر در خود سازمان صداوسیماست و به نوعی اپوزیسیون یا لااقل آلترناتیو مدیر قبلی محسوب می‌شد، چرا وقتی سر کار آمد به‌رغم شوق اولیه‌ای که در فضا به وجود آورد و عملیاتی کردن چند مورد که خودش هم از آن‌ها به‌عنوان علامتی از پیچیدن بوی تغییر در سازمان یاد می‌کرد، حالا در عملکرد هیچ تفاوتی با مدیران قبلی ندارد؟

شاید از دست داده باشید:

مگر چند وقت از روی‌کار آمدن او گذشته که به این سرعت وضعیت بخش خبر سازمان چنین شد؟ تنها مدیر صداوسیمای ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن که از حرفه خبرنگاری به این جایگاه رسیده چرا در بخش خبر این‌طور رفتار می‌کند؟ چرا آنتن رسانه‌ملی به راحتی بولتن بخش‌های تندروی بعضی از نهاد‌ها می‌شود یا به مثابه روابط‌عمومی بعضی از ارگان‌ها کار می‌کند، اما در این میان مردم برایش هیچ هستند؟ ظاهرا صداوسیما به تمامی نهاد‌ها و ارگان‌ها وابستگی و نیاز دارد، اما از مردم احساس بی‌نیازی می‌کند.

آیا این انتخاب مدیران سازمان از مدت‌ها پیش به این سو بوده است که بین مردم و بخشی از آن نهاد‌ها و ارگان‌ها، طرف گروه دوم باشند؟ در این صورت فلسفه وجودی رسانه‌ملی زیر سوال می‌رود. آیا فشار‌ها روی صداوسیما به قدری زیاد است که اگر مدیرانش راهکار‌های بهبود اوضاع خبر و جلب اعتماد مردم را هم بدانند، قادر به انجامش نیستند؟ فشار هست، اما نه بیشتر از مقدار طبیعی و نرمالی که در بهترین و کم‌فشارترین محیط‌های سیاسی دنیا هست و این قضیه همیشگی و همه‌جایی و طبیعی، در اینجا با برجسته‌نمایی، توجیهی برای ضعف‌ها و ناراستی‌های صداوسیما شده است.

کدام سنگ پیش پای لنگ

اگر صداوسیما می‌خواست مستقل و قوی عمل‌کند، چنان نبود که به‌هیچ‌وجه نگذارند و نشود. مدیران این سازمان هر بار با به پیش کشیدن فشار‌های بیرونی برای توجیه کم‌کاری‌ها، کژکارکردی‌ها و ضعف‌هایشان، اتهامات را فرافکنی می‌کنند و در مجموع حرف حساب‌شان این است که مشکل از همه سیستم حکمرانی است که دست‌به‌دست هم داده‌اند تا صداوسیما بد عمل کند و این وسط تنها عنصر سالم که قربانی تصمیمات غلط بقیه شده، مجموعه صداوسیماست.

به هیچ‌وجه چنین نیست که مدعی آنند! بلکه مشکل از ساختار خود صداوسیما است و حتی اگر فشار‌های بیرونی هم حداکثری باشند، همه دنیا می‌دانند که یکی از بخش‌های کارخبری و رسانه‌ای، جنگیدن و فائق آمدن بر فشار‌ها و موانع بیرونی است. خبرنگاران در تمام دنیا با چنین موانعی می‌جنگند. چه این‌سوی عالم چه آن‌سوی عالم و اسمش را گذاشته‌اند تلاش برای تحقق آرمان و رسالت خبری یا اطلاع‌رسانی. تنها کسانی که رسانه را با روابط عمومی، بولتن‌نویسی یا چیز‌هایی از این دست اشتباه گرفته‌اند، می‌آیند و این توجیه‌های پیش پا افتاده را مطرح می‌کنند.

از آنجا که مطالعات درمورد میزان اعتماد مردم به رسانه ملی یا کافی نیست یا اطلاعات آن‌ها به شکل عمومی منتشر نمی‌شود، راهی برای تحلیل رسمی این موضوع جز مراجعه به نمونه‌های کلان و دقیق خارج از کشور و تلاش برای مطابقت‌سازی از آن‌ها با وضعیت ایران باقی نمی‌ماند. اینکه ببینیم چرا در آن کشور‌ها مردم به رسانه‌ها بی‌اعتماد شده‌اند و دلایلش را با دلایل بی‌اعتمادی مردم به رسانه ملی مطابقت بدهیم، یا اینکه افق‌های روشن برای اعتمادسازی بین مردم و رسانه‌ها در آن‌سوی آب‌ها چه هستند و آیا این روش‌ها در ایران هم قابل اجرا هستند، تنها راه رسمی و البته علمی پیش‌روی ما برای بررسی موضوع است.

 

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.