- عراق به کمک قطر ایران را دور زد!
- پیام رئیسی به الهام علیاف بعد از حمله به سفارت آذربایجان
- نقطه بحران ایران و جمهوری آذربایجان بر سر چیست؟/ ۶ مدعی مرز ایران و آذربایجان
در سناریو نخست ممکن است شاهد برخورد گروههایی باشیم که جمهوری ایران را ترجیح میدهند و گروههایی که خواستار بازگشت سلطنت (پهلوی) سرنگونشده در سال 1979 هستند. سناریو دوم میتواند شامل دولتهای سرزمینی-قومی باشد که توسط دولتهای کرد، عرب، آذری و بلوچ اداره میشوند.
هر یک از این موارد پیامدهای امنیتی جدی برای ریاض و منطقه خلیج فارس خواهد داشت. یک ایران تحت رهبری نظامی میتواند رویکرد به شدت خصمانه در برابر ریاض داشته باشد. چند روز پس از تهدید عربستان سعودی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اکتبر گذشته، ریاض به واشینگتن خبر داد اطلاعاتی دریافت کرده مبنی بر اینکه ایران در حال آماده شدن برای حمله به خاک عربستان است. اگرچه آن اطلاعات ادعایی هرگز به حمله در میدان تبدیل نشد اما این تهدید یادآور حملات به آرامکوی سعودی در سال 2019 بود.
بهار عربی کشورهای مهم خاورمیانه مانند سوریه و لیبی را تکهتکه و به تقویت یا تولد گروههای تروریستی نظیر داعش که منطقه را بیثبات کردهاند کمک کرد. اگر تهران تضعیف شود، ممکن است چیزی مشابه در مورد جناحهای تجزیهطلب ایران رخ دهد. این مساله میتواند منطقه را گرفتار خطر و آشفتگی آن هم در زمانی کند که کشورهای خلیج فارس در حال توسعه پروژههای بزرگ برای تنوع بخشیدن به منابع اقتصادی خود هستند تا از سوختهای فسیلی دور شوند. تمام این تلاشها به سرمایهگذاری خارجی وابسته است که جذب این سرمایهگذاری هم مستلزم انسجام و ثبات دولت است.
جمهوری اسلامی با وجود پیوندهایش با گروههای مسلح منطقهای مانند حزبالله و حوثیها، به دنبال متعادل کردن نفوذ منطقهای خود در مقابل کشورهای عربی خلیج فارس و ارتش ایالات متحده است. این استراتژی به ایران اجازه میدهد تا وجهه خود را به عنوان یک قدرت منطقهای حفظ و از منافعش محافظت کند و در عین حال امتیازاتی را از همسایگان خود بگیرد. فروپاشی کامل جمهوری اسلامی ممکن است این گروههای مسلح وابسته را تضعیف کند، اما همچنین میتواند باعث تشدید فعالیت آنها شود و خطر بیشتری را متوجه ریاض و همسایگانش کند. بدون فرماندهی مرکزی چون ایران، اعضای این گروهها میتوانند به مزدورانی تبدیل شوند و طبیعتاً این مساله بر بیثباتی بیشتر منطقه تاثیرگذار خواهد بود. این نوع فراز و فرودها ممکن است جنبشهای تحت رهبری شیعیان در سراسر منطقه، مانند جنوب عراق- در مرز با عربستان سعودی- و میان حوثیها در یمن را احیا کند.
در چنین شرایطی عربستان سعودی به جای تحریک به فروپاشی نظام سیاسی در ایران، ترجیح میدهد به آرامی ایران را بدون درگیر شدن در رویارویی مستقیم نظامی ضعیف و ضعیفتر کند.
در حالی که تهران به دلیل نوع پاسخ به اعتراضهای داخلی، اتهامات همکاری با روسیه در اوکراین و توافق هستهای احیانشده با فشار جهانی مواجه است، به نظر میرسد رویکرد ریاض کارساز است. محمد بن سلمان میخواهد ایران به اندازهای ضعیف باشد که مجبور شود برای برنامه هستهای و نفوذ منطقهای خود امتیازاتی بدهد، اما تهران کاملاً بیثباتشده بیشتر از اینکه فایده داشته باشد به پادشاهی سعودی آسیب میزند.