اما پیشرفت برنامه هستهای ایران و تقلیل نقطه گریز هستهای به تنها چند هفته باعث شد که ایالات متحده از این خواسته خود عقبنشینی کند. تهران هم در مقابل از برخی مطالبات خود دست کشید؛ از جمله تضمین رئیسجمهور آمریکا برای تداوم برجام و خروج سپاه از لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا.
علت این عقبنشینیهای متقابل در این بود که دو طرف تصور میکردند که نیروهای آنها چه از حیث اندازه چه از حیث توان اعمال نیروی مخالف به حد برابر رسیدهاند و تداوم این طنابکشی موجبات استهلاک را فراهم میآورد. اما نباید از این نکته غافل شد که وقتی ما از بازی طنابکشی یا موازنه نیروها سخن میگوییم، درواقع مقصودمان لزوما پدیدهای قابل مشاهده نیست. اتفاقا در بازی موازنهسازی ذهن و ادراکات نقش مهمتری ایفا میکنند؛ به همین دلیل مهم نیست که برنامه هستهای ایران یا رژیم تحریمهای آمریکا از حیث فیزیکی در چه مرحلهای قرار دارند، بلکه مهمتر از آن ادراکی است که در ذهن مینشیند.
درواقع آنچه موازنه نیروها را قطعی و حتمی میکند، شکلگیری این ذهنیت در میان ایران و آمریکاست که دیگر امکان پیشبرد استراتژیهای ایدهآل وجود ندارد و طرفین باید به مطلوبیت نسبی تن دهند. واقعیت این است که چنین اتفاقی تا حدودی در مردادماه بهوقوع پیوست.
اما در پیش بودن انتخابات میاندورهای آمریکا از طرف واشنگتن و برآورد از پیامدهای جنگ اوکراین و نیاز اروپا به انرژی در زمستان از طرف تهران باعث شد که این موازنه نسبی نیروها خیلی زود خدشهدار شود و ادراکات جدیدی در ذهن طرفین بهوجود آید. ناآرامیها در ایران، موفقیت غرب در مدیریت بحران پیامدهای جنگ، در گل ماندن روسیه در اوکراین تقریبا ذهنیت شکلگرفته قبلی را از میان برد و البته پروژه درگیرسازی ایران در جنگ، تقریبا به همه آن ادراکاتی که موجب تهیه پیشنویس ۳۵صفحهای بورل در اوت۲۰۲۲ شد، پایان داد. آمریکاییها تصور کردند که دیگر امکان غلبه چه از حیث اندازه و چه از جانب نیروی مخالف بر طرف مقابل را دارند. در اینجا مقصود از امید به غلبه بر دیگری، کسب امتیازات بیشتر در فرآیند مذاکراتی (مستقیم و غیرمستقیم) است.
در این چارچوب آمریکایی که در سالهای۲۰۲۱ و نیمه ۲۰۲۲ دائما مذاکره مستقیم را از ایران مطالبه میکرد و در مقابل تهران از پذیرش این خواسته سر باز میزد، به یکباره نفس مذاکره را به یک اهرم و نیروی فشار تبدیل کرد. به همین دلیل آنتونی بلینکن، جیک سالیوان، رابرت مالی و سایر مقامات آمریکایی دائما بر این مساله پافشاری کردند که برجام تا اطلاع ثانوی در دستور کار نیست. اما چرا معادله اینچنین معکوس شد؟پاسخ کاملا روشن است؛ این ادراک در میان مقامات آمریکایی شکل گرفت که اینبار تهران به مذاکره بیشتر از آمریکا نیاز دارد.
این مطالب را هم ببینید:
- آمریکا: ایران میتواند ۱۲ روزه مواد هستهای برای ساخت یک بمب اتمی را تولید کند!
- فهرست تحریمی جدید آمریکا علیه رهبر انقلاب،ظریف، روحانی و فرمانده سپاه +اسامی
- پنتاگون خواستار ائتلاف جهانی علیه ایران و روسیه شد!
شاید آمریکاییها به همین دلیل در جستوجوی توافقات تاکتیکی با دامنه مشخص باشند (مبادله زندانیان و توافق موقت هستهای) تا راه برای توافقی که ارزش لغو بخش عمدهای از تحریمها را داشته باشد، به وجود آید. این توافق تاکتیکی قابلیت اشاعه به روابط ایران و آژانس را هم دارد: توافق موردی و موضوعی به جای توافق کلان پادمانی بهویژه درباره مسائل باقیمانده با آژانس. حتی اگر چشماندازی برای چنین توافقی وجود نداشته باشد، از نگاه آمریکاییها بازگشت به پیشنویس بورل هم احتمالا قابل دسترس نیست؛ آنها برای بازگشت به برجام با مطلوبیتهای محدود و کوتاهمدت احتمالا خواستار تغییرات مهمی در پیشنویس خواهند شد؛ از تقویت رژیم راستیآزمایی برنامه هستهای تا نقشه راه دارای ضمانت میان تهران و آژانس. این در حالی است که به نظر نمیآید ایران با توجه به خطوط قرمز تعیینشده از دست رفتن مطلوبیتهای هستهای خود را در قلمرو سرزمینیاش پذیرا باشد. با در نظر گرفتن همه این ملاحظات نیروهای طرفین از رسیدن به نقطه موازنه فاصله قابلتوجهی دارند. شاید تنها یک روزنه امید باقی مانده باشد؛ پیشبرد توافقات تاکتیکی به امید رسیدن نیروها به نقطه تعادل و بالانس در میانمدت.