ما سه سال با هم زندگی کردیم. *فرزند هم دارید؟ بله. دختر یک ساله داریم. * مسلماً بچه به شدت آسیب می‌بیند. چرا می‌خواهید جدا شوید؟ با توجه به اینکه جروبحث ما خیلی زیاد است، چاره‌ای نداریم و باید از هم جدا شویم. *چرا با هم جروبحث دارید؟ نسترین از قبل می‌دانست من چه کسی هستم و روابط اجتماعی من چطور است اما حالا مرتب حسادت می‌کند و می‌خواهد که من هر طوری شده از دوستان و کارم دست بردارم. *مگر شغلت چیست؟ من کافه‌دار هستم، با دوستم شریکی این کافه را زدیم. *چه مساله‌ای باعث شده که نسترن نسبت به تو چنین حسادتی داشته باشد؟ من فوق لیسانس معماری دارم و چون عاشق کافه هستم، کافه‌داری را شروع کردم اما نسترن از مشتری‌های من خوشش نمی‌آید و می‌گوید خودت در خانه بمان. *چه مدتی است که همسرت این‌طور شده؟ از اول این‌طور بود. * تو که این را  می‌دانستی چرا با او ازدواج کردی؟ وقتی عقد بودیم نسترن باردار شد و من به خاطر بچه‌ام ازدواج کردم. بچه‌ حالا یک ساله است و رفتار نسترین بدتر شده است. به همین خاطر هم می‌خواهم از او جدا شوم. *تکلیف بچه چه می‌شود؟ من گفته‌ام آمادگی مراقبت از او را دارم اما نسترن اصرار دارد خودش این کار را بکند و من هم قبول کردم. حق و حقوقش را هم می‌دهم و مشکلی ندارم. قرارمان تقسیم اموال بود. من چیزی بجز یک ماشین ندارم. کل ماشین را به همسرم دادم. *نسترن راضی به این جدایی است؟ او باعث این جدایی شده. از نظر من این رابطه تمام شده است، چه نسترن راضی باشد، چه نباشد.