*یکی از مباحث، بحث میان میدان و دیپلماسی بود. برجام سال ۹۴ امضا و اعلام پیروزی بر داعش در سال ۹۶ اعلام شد. به نظر شما بین این دو ارتباطی وجود دارد؟ که دیپلماسی با برجام آمد تا کمک میدان کند یا در زمان مذاکرات، میدان به کمک دیپلماسی بیاید؟ آن زمان شما از نزدیک این مراودات را میدیدید.
اولا ما که میگوییم فرمانده میدان ما خودش در دیپلماسی هنرمند است. حاج قاسم در میدان، همه را از جمله عراق، سوریه و روسیه را پای کار آورده است. این زبان دیپلماسی است. دوما بدون میدان، امکان کار دیپلماسی قوی، نیست. شما میخواهید با دشمن مذاکره کنید. دشمن اگر از ما ضعف ببیند، پای میز میآید؟ میگوید قدرتی ندارد. حسابمان نمیکند. ولی اگر ببیند که قدرتمندیم، نمیتوانند حساب نکنند. هر چه قویتر باشیم در دیپلماسی و پشت میز مذاکره حرفمان بیشتر خریدار دارد. لهذا امروز اگر به وزارت امور خارجه نگاه کنید، آقای عراقچی میگوید من میدان و دیپلماسی را در کنار هم قبول دارم. دیپلماسی بدون میدان، پیشرفت ندارد.
*از این سو هم آیا معتقد هستید که میدان بدون دیپلماسی پیشرفت ندارد؟
به این صورت قبول ندارم که اگر دیپلماسی باشد در میدان قویتر هستیم. اگر دیپلماسی را جایی قرار دهیم که دیگران را پشت سر قرار دهیم، در میدان قویتر هستیم. این که دیپلماسی را با امریکا قرار دهیم که غیر از بد قولی کاری انجام نمیدهد؛ خیر. اعتقاد داریم در میدان دیپلماسی، باید تمام کشورهای همسایه را با خودمان همراه کنیم. قطر، بحرین، امارات، کویت، اردن، ترکیه و عربستان و همه با ما باشند، طبیعی است که در میدان برد دارد. ولی امریکا و اسراییل را استثنا کنیم. اینها به قولشان عمل نمیکنند. اگر امریکاییها به وعده خود عمل میکردند و با آنها مذاکره میکردیم، در میدان قدرتمندتر بودیم. ولی چون به وعده عمل نمیکنند، خیلی نمیتوانند روی تصمیم ما اثرگذار باشند. ولی برعکس، اگر به آنها دل ببندیم، میدان ما را خراب میکنند. چون قول میدهند و در میدان سست میشویم و بعد به قولشان عمل نمیکنند و پیشرفتی که باید داشته باشیم نخواهیم داشت.
*معتقدید در زمان برجام و پسابرجام، جنگ داعش و مذاکرات به هم تنیده بودند؟
اعتقادی به این ندارم. بله از این طرف قبول دارم که ما اگر در میدان جنگ، قدرتمان را نشان دهیم، حرفمان با امریکاییها شنیده میشود. وقتی زور داشته باشیم، امریکاییها زبان زور میفهمند. غیر از زبان زور، زبان ما در دیپلماسی اگر زور نباشد، امریکاییها نمیفهمند. چون قلدرند و قلدر را باید با قلدری کنار زد. اگر در میدان قوی باشیم، آن زمان پای میز مذاکره برویم، میتوانیم حرف خود را بزنیم. اما حرف را محکم بزنیم. نه این که تسلیم شویم و هرچه گفتند بپذیریم، بلکه حرف حق را بپذیریم. امریکاییها حرف حق را نمیپذیرند. حق را اینطور تعریف میکنند که هر چه ما بگوییم حق است.
*اما میگویند دیپلماسی بده و بستان است. یعنی چیزی میدهید و چیزی میگیرید.
چه بدهیم؟ انقلابمان را بدهیم؟ امریکاییها بده و بستان را قبول دارند؛ ما همه کشورمان را بدهیم و چه بگیریم؟ چه به ما میدهند؟ تا به حال چه دادهاند؟ سر برجام به آن عمل کردند؟ مگر برخی مسئولین مذاکره نکردند و قبول نکردند؟ مگر در مواضع هستهای عقبنشینی نکردند؟ امریکاییها کجا کوتاه آمدند؟ یک جا بگویید که امریکاییها کوتاه آمدند.
رفاقت حاج قاسم با آقای ظریف قدری بود که بعد از استعفا وقتی گفت برگرد، برگشت..

به گزارش خبرآنلاین، حجت الاسلام علی شیرازی، رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فرمانده کل انتظامی به بیان نکاتی درباره دیپلماسی و میدان و ماجرای استعفای ظریف پرداخت. بخشی از این گفت و گو را در ادامه می خوانید؛