خاطره عجیب از ترس امام جمعه تهران در زمان جنگ!

جواد موگویی، کارگردان سینما در یادداشتی اینستاگرامی ادعایی عجیب درباره امام جمعه تهران منتشر کرد.

به گزارش تازه‌نیوز، جواد موگویی  کارگردان سینما در یادداشتی اینستاگرامی نوشت: دیروز رفتم مراسم رونمایی کتاب «حجره شماره دو» خاطرات ابوالقاسم اقبالیان فرمانده بسیج قم در زمان جنگ. کتابیست خواندنی و روان.
در خاطراتش نوشته:
«وقتی بچه‌‌ها عالِم یا مسئولی را در جبهه می‌‌دیدند شور و شوقشان بیشتر می‌‌شد. بسیاری از روحانیون و بزرگان هم خودشان از من می‌‌خواستند که به منطقه بروند. با این حال عده‌ای از روحانیون بودند که طاقت یک شب ماندن در منطقه را نداشتند. یکبار دوسه تا از فضلای حوزه علمیه را به جبهه بردم. شب در مقرمان در اهواز مستقر بودیم. یکی از آن‌ها که خیلی ترسیده بود، با اصرار و التماس به من گفت: «شما رو به خدا ما رو همین امشب برگردون»
به او گفتم: «بزرگوار، این بچه‌هایی که شب و روز زیر آتیش گلوله و خمپاره‌ان، جونشون رو از سر راه نیورده‌ان.یک شب هم اینجا بمون تا بفهمی این بسیجیا چه سختی‌هایی رو دارن تحمل می‌کنن.»
جواب داد:«آقای اقبالیان، اینا وظیفه‌شونه که بجنگن. من هم وظیفه‌م اینه که درس بخونم. آقای منتظری گفته در آینده مجتهد می‌شم»

کنجکاو شدم که این روحانیِ شاگرد آیت‌الله منتظری چه کسی بوده؟!
حدس می‌زدم! شباهت‌هایی با خاطره‌ای دیگر در ذهنم بود. اما از خود آقای اقبالیان پرسیدم. جواب نداد! گفتم حدسم آقای سیداحمد خاتمی است. درسته؟
با تاسف به علامت تایید سری تکان داد.
به نویسنده اعتراض کردم که چرا نام آقای خاتمی را حذف کرده است؟! جواب درستی نداشت. یحتمل از روی ملاحظه‌کاری بوده. اما تاریخ را باید شجاعانه روایت کرد.
احمد خاتمی متولد ۱۳۳۹ است. یعنی در ابتدای جنگ ۲۰ساله و در پایان جنگ ۲۸ ساله بوده است.
خاتمی دوسال پیش در واکنش به حادثه تروریستی مراسم رژه در اهواز گفته بود: «از برکت‌های خداوند در انقلاب باز بودن باب شهادت است، شهادتی که ۴۰ سال است فرهنگ آن این کشور را حفظ کرده است.»
احمد خاتمی اکنون امام جمعه موقت تهران، عضو شورای نگهبان، هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و… است.
یکبار دیگر عبارت ایشان را با هم بخوانیم:
«از برکت‌های خداوند در انقلاب باز بودن باب شهادت است… »!

منبع:
حجره شماره دو؛ خاطرات ابوالقاسم اقبالیان، بکوشش رضا یزدانی، ص۲۴۲-۲۴۳

4 نظر
  1. احمد

    عزیزجان از پایه کذبه
    میتونید تکذیبیشو در خبرگزاری‌های معتبر ببینید

    1. علی

      تکذیبیه ش که اومد
      چرا ثبت نمیشه

  2. امین

    خبرای تکذیب شده رو بردارید

  3. علی

    #جوادموگویی با انتشار متن عذرخواهی از آیت الله سید احمد خاتمی درباره مطلبی که درباره این استاد حوزه گفته بود، نوشت:

    پس از انتشار خاطره‌ای از کتاب «حجره شماره دو» درباره#سیداحمدخاتمی سیداحمدخاتمی در جنگ، برخی رزمندگان و جانشین سپاه قم در جنگ، شاگردان و دوستان ایشان شهادت به بارها حضور او در جنگ دادند و خاطرات و عکس‌های بسیاری نیز برایم فرستاده شد.

    گرچه من نیز چندبار صحت اصل خاطره را از راوی و نویسنده کتاب جویا شده بودم.

    در تاریخ شفاهی موارد بسیار است که راوی، خاطره‌ای نقل و برخی دیگر آن را #تکذیب و یا به شکل دیگری نقل می‌کنند و وظیفه پژوهشگر راستی‌آزمایی است. گاه این راستی‌آزمایی حتی به نتیجه‌ مشخص هم نمی‌رسد و هر دو خاطره بلاتکلیف در تاریخ می‌ماند که می‌ماند.

    القصه!

    دیشب به آقای خاتمی زنگ زدم. توضیح دادم و او نیز اصل خاطره و حتی حضور در کنار آقای #اقبالیان را تکذیب کرد و خاطراتی از ده‌ها بار حضورش در جبهه نقل کرد که با خاطرات سایرین هم‌خوانی داشت و قطعا حق با اوست.

    گفت از صبح چند نفر پیشنهاد شکایت داده‌اند اما نپذیرفته و بخدا واگذار کرده.

    عذرخواهی کردم که خاطره‌ای را بدون راستی‌آزمایی منتشر کردم. گرچه شکایت را حق ایشان می‌دانم؛ لکن بنایی نداشت.

    گفتم: مطلبم را شاید صدها ‌هزار نفر دیده باشند!
    گفت عیبی ندارد.

    در تاریخ شفاهی از این موارد بسیار است. در کتب خاطرات رجال، سخن‌هایی در له و علیه افراد ثبت است و راهی نیز جز ثبت آن نیست؛ وگرنه دیگر بایستی درب تاریخ ‌شفاهی را تخته کرد.

    بتصورم علاوه بر راوی، منتشر کننده نیز در قبال آن مسئولیت دارد و من نیز در کتب و فیلم‌هایی که تولید کردم، همواره مسئولیت آنرا پذیرفته‌ام.

    بارها از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار و مورد مواخذه قرار گرفتم که انتشار فلان مطلب را تکذیب و یا از آن عذرخواهی کنم اما چون دلیلی بر کذب بودن آن نیافتم هیچ‌گاه نپذیرفتم و هزینه‌ای بس گران دادم.

    اگر تاریخ ‌نگار، فیلم ‌ساز، روزنامه ‌نگار و هرآنکه در رسانه هست، تحت فشارها کوتاه بیاید فاتحه‌اش خوانده است.

    لکن همانطور که معتقد به تاریخ‌نگاری شجاعانه هستم، برگشت صادقانه از مسیری اشتباه را نیز شجاعانه می‌دانم.

    پی‌نوشت:
    از همه صادقانه خواهشمندم این نوشتار را تا آنجا که می‌توانید منتشر کنید.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.