به گزارش تازهنیوز، پخش صحنهای تلخ و عجیب از دعوای فیزیکی دو کارگر در برنامهای زنده از تلویزیون، بار دیگر ضعف نظارت در صداوسیما را آشکار کرد. گویی سالهاست ناظر پخشی وجود ندارد یا اگر هم هست، تنها نظارهگر وقایعی است که روز به روز فاصله مردم با رسانهای که زمانی «ملی» خوانده میشد را بیشتر میکند.
صداوسیما و سقوط آزاد در عصر ارتباطات
در شرایطی که رسانههای تصویری و شبکههای اجتماعی با محتوای متنوع، رایگان و مخاطبمحور در اختیار مردم قرار گرفتهاند، صداوسیما به جای رقابت سالم و ارتقاء کیفی، به زوال تدریجی رضایت مخاطبان تن داده است. نتیجه این روند، کاهش چشمگیر بینندهها و تلاشهای بیثمر برای وایرال شدن در همان فضای مجازیای است که مدیران این سازمان بارها آن را تهدید تلقی کرده و حتی از فیلتر شدن آن حمایت کردهاند. تناقضی آشکار که نشان میدهد حتی مدیران این سازمان نیز دیگر چارهای جز دستاویز قرار دادن «دیده شدن در شبکههای اجتماعی» برای بقای حداقلی ندارند.
وقتی دعوای زنده آنتن را پر میکند
نمایش مشاجره فیزیکی دو کارگر در برنامهای زنده، نهتنها یک اشتباه فنی که یک نشانه خطرناک است؛ یا ناظر پخش غایب بوده یا آگاهانه تصمیم به ادامه پخش صحنه گرفته شده. در هر دو حالت، بیکفایتی مدیریتی در رأس سازمان مشهود است. چنین صحنهای نهتنها توهینی به شأن مخاطب، بلکه تائیدی بر سقوط استانداردهای رسانهای است.
از عملکرد نسبتاً مثبت تا بازگشت به تکصدایی
در روزهای جنگ نابرابر آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران، عملکرد خبری و تحلیلی صداوسیما تا حدودی تحسینبرانگیز بود. اما هنوز این خاطره در ذهن مردم تازه بود که سخنان جنجالی قائممقام سازمان، وطن را به "آغل" تشبیه کرد و بار دیگر سیاست تکصدایی جایگزین صدای ملت شد. اعتماد شکنندهای که شاید بار دیگر ترمیمش سالها زمان ببرد.
سریالهایی که به سوژه طنز تبدیل میشوند
یکی دیگر از نشانههای افول صداوسیما را میتوان در سریالهای بیکیفیت آن دید. سریال تاریخی «مهمانکُشی» که درباره ماجرای حضرت مسلمبنعقیل ساخته شده، بهجای برانگیختن احساسات تاریخی و مذهبی، به دلیل ضعف در بازیگری و دیالوگنویسی، به سوژهای طنز در فضای مجازی بدل شده است.
کوچ بزرگ برنامهسازان؛ تلویزیون بازنده اصلی
روزگاری صداوسیما با اتکا به چهرههایی چون احسان علیخانی، مهران مدیری، عادل فردوسیپور، رامبد جوان، سروش صحت، علی ضیا و دیگران، مخاطبان را پای تلویزیون مینشاند. اما امروز همانها با پلتفرمهای اینترنتی همکاری میکنند و برنامههایی جذاب و مردمی میسازند. تلویزیون نهتنها نتوانست جایگزین مناسبی برای آنها بیابد، بلکه در غیاب آنها در جذب نسل جدید نیز کاملاً ناتوان مانده است.
آیندهای مبهم و نیاز به تغییر اساسی
اگر این مسیر ادامه پیدا کند، صداوسیما به نهادی حاشیهساز و منزوی بدل خواهد شد که تنها برای اقلیتی خاص برنامه میسازد. این زوال میتواند عمیقتر و هزینهبرتر شود؛ مگر آنکه در سیاستگذاری، مدیریت، و ساختار محتوایی این سازمان تجدیدنظر شود. امید است با تغییر مدیران یا رویکرد آنها، بار دیگر بتوان صداوسیما را به رسانهای مردمی و قابل اعتماد تبدیل کرد.
نظر شما