با اوج‌گیری چین به عنوان یک قدرت نوظهور آمریکا نگران نظم بین‌المللی در پساگذار شده است.

این قدرت نوظهور حسابی آمریکا را نگران کرده؛ پای ایران هم درمیان است!

انتخاب نوشت: این روزها آمریکا تلاش مضاعفی انجام می‌دهد تا به هر نحوی شده جنگ اوکراین را به پایان برساند. تمرکز آمریکا بر روی جنگ اوکراین به عنوان یکی از مهم‌ترین پرونده های سیاست خارجی این کشور موضوع عجیبی نیست، اما نکته‌ مهم این است که به نظر می‌رسد آمریکا یک نگرانی عمیق نسبت به طولانی شدن جنگ اوکراین دارد و تلاش می‌کند تا حتی با دادن امتیازات بیشتر به روسیه به این جنگ پایان دهد. موضوعی که باعث نگرانی شدید اوکراین و سایر کشورهای اروپایی شده است. بعد از دیدار ترامپ با پوتین در ایالت آلاسکا، مقامات آمریکا به‌طور واضح آمریکا اشاره کردند که برای پایان جنگ، اوکراین باید به روسیه امتیازات ارضی بدهد. اگرچه اظهارات ضد و نقیضی در این زمینه مطرح شده؛ ولی گویا ترامپ برای پایان جنگ با طرح پوتین موافقت کرده که بنا بر آن، نه تنها کریمه باید به عنوان بخشی از خاک روسیه به رسمیت شناخته شود، بلکه باید استان دونباس که شامل دو منطقه لوهانسک و دونتسک هم می‌شود به روسیه واگذار شود. موضوعی که با وجود اعلام آمریکا مبنی بر دادن تضمین‌های امنیتی به اوکراین، باز هم ناخرسندی اوکراین و حامیان اروپایی آن را در پی داشته است. مخصوصاً اینکه دیدار پوتین و ترامپ بدون برقراری آتش‌بس انجام شد.

 بعد از دیدار پوتین و ترامپ تعدادی از مقامات اروپایی برای نشان دادن حمایت خود از اوکراین به همراه زلنسکی رئیس جمهور وکراین به کاخ‌سفید رفتند که از آن جمله رئیس‌جمهور فرانسه، صدراعظم آلمان، نخست وزیر انگلستان و چند مقام دیگر اروپایی بودند که برای تأثیرگذاری بر تصمیمات ترامپ، در این سفر زلنسکی را همراهی کردند. دلیل چنین اقدامی نگرانی از معامله ترامپ بر سر امنیت اروپا در مقابل توسعه طلبی روسیه ناشی می‌شود که ریشه تاریخی دارد. با این حال تلاش‌ها برای پایان دادن به جنگ اوکراین از سوی آمریکا ادامه دارد و این کشور تلاش می‌کند با فشار مضاعفی که بر دوطرف وارد می‌کند به نحوی جنگ اوکراین را خاتمه دهد.

اما سوال اساسی این است که چرا آمریکا ولو با دادن امتیازات کلان به روسیه به دنبال تمام شدن جنگ اوکراین است و میخواهد اوکراین را وادار کند امتیاز ارضی بدهد تا این جنگ تمام شود؟ آیا قدرت اتمی روسیه باعث اتخاذ چنین رویکردی از جانب ترامپ شده است؟ آیا دلیل این تلاش آمریکا را صرفا باید در شخصیت خاص ترامپ برای نمایش پایان دادن به جنگ‌ها؛ گرفتن جایزه نوبل و یا مواردی مانند نزدیکی ترامپ به پوتین دانست؟ اگر آمریکا به دنبال تامین امنیت اروپا است، چرا به دغدغه کشورهای اروپایی خیلی توجه نمی‌کند؟ در مجموع رویکرد ترامپ در مورد جنگ اوکراین وضعیت را به گونه‌ای پیش برده است که چندان با رویکرد او که مبتنی بر «سیاست با صلح از طریق قدرت» است چندان سازگاری ندارد. همه موارد گفته شده قطعا تا حدودی تاثیرگذار هستند، اما به نظر می‌رسد باید پاسخ اصلی را باید در وضعیت گذار و تغییر نظم بین‌المللی جستجو کرد که منجر به شکل‌گیری یک رقابت کلان ژئوپلیتیک در سطح جهانی شده است.

واقعیت این است با اوج‌گیری چین به عنوان یک قدرت نوظهور آمریکا نگران نظم بین‌المللی در پساگذار شده است. این نگرانی به خصوص پس از مطرح کردن ابتکار «کمربند و راه» توسط چین که در ابعاد مختلف دریایی، زمینی، قطبی، دیجیتال، سلامت ارائه شد و در ابتدا هم با استقبال زیادی روبرو شد دو چندان شده است. به همین دلیل این کشور تلاش می‌کند تا قدرت نوظهوری مانند چین که به سرعت در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت است را کنترل کند. در همین راستا آمریکا تلاش دارد با به نتیجه رساندن برخی بحران‌های بین‌المللی مانند جنگ اوکراین با تمرکز بیشتری به موضوع چین بپردازد. اما یکی نکته مهمی که قبلا اشاره شد این است که بحث جغرافیا و تسلط بر مناطف مهم ژئوپلیتیک تبدیل به یکی از مهم‌ترین ابزارهای رقابت در شرایط فعلی بین‌المللی به خصوص بین آمریکا و چین شده است.

شاید به همین دلیل است که آمریکا با مداخله در بحران قفقاز تلاش کرد کنترل کریدور زنگزور را برای مدت یک قرن به دست بگیرد تا یکی از مهم‌ترین مسیرهای ابتکار کمربند و راه چین را سد کند. زیرا تسلط آمریکا بر این منطقه یکی از اصلی‌ترین مسیرهای زمینی ابتکار راه ابریشم نوین را تحت کنترل آمریکا در می‌آورد و این کشور بر ژئوپلیتیک و ژئواکونومی قفقاز و خزر سیطره پیدا می‌کند؛ به طوری که آسیای میانه هم با وجود حضور و نفوذ بالای چین در آن به عنوان قلب مسیر زمینی راه ابریشم چین هم به شدت تحت تأثیر حضور آمریکا قرار می‌گیرد، بنابراین پایان جنگ اوکراین و رفع تحریم‌های روسیه در صورتی که بتواند وابستگی روسیه به چین را کاهش دهد می‌تواند زمینه‌ساز تلاش مسکو در آسیای میانه برای احیای نفوذ خود شود، موضوعی که عملاً چین را در آسیای میانه به عنوان حیاتی‌ترین عنصر ابتکار راه ابریشم نوین با چالش مهمی روبرو خواهد کرد.

واقعیت این است تحولاتی مانند ۱- سقوط حکومت بشار اسد و رفع تحریم‌های سوریه برای نرمال سازی حکومت جولانی و همراه‌سازی او ۲ - تلاش برای از بین بردن حماس و خلع سلاح حزب‌الله را هم در معنای ژئوپلیتیک آن و در بازی قدرت‌های جهانی باید در راستای تضمین امنیت کریدور هند- خاورمیانه - اروپا یا همان آیمک که ابتکاری برای مهار ابتکار کمربند و راه چین است در نظر گرفت. موضوعی که با تسلط ترامپ بر کریدرو زنگزور دورنمای جدیدی به خود گرفته است و یک بعد مهم دیگر را روشن می‌کند؛ زیرا کاملا واضح است که اگرچه کریدور ایمک و تسلط بر زنگزور بسیار مهم است؛ اما لزوما نمی‌تواند تضمین‌کننده برتری آمریکا باشد. حتی با وجود پایان جنگ اوکراین و کاهش وابستگی روسیه به چین، آمریکا هرگز نمی‌تواند بر روی روسیه به عنوان متحد برای مهار چین استفاده کند، مخصوصاً اینکه روسیه با تمام ضعف‌ها هرگز سودای ابرقدرتی خود را رها نکرده و وزیر خارجه این کشور با لباسی که یادآور دوران امپراتوری شوروی بود وارد آلاسکا شد.

بنابراین آمریکا برای تکمیل شدن اقدامات خود برای مهار ژئوپلیتیک چین و ایجاد مانع توجه ویژه خود را بر ایران به عنوان کلید برتری ژئوپلیتیک خود در مقابل چین چشم دوخته است. موقعیت ژئوپلیتیک ایران در قلب اوراسیا، در تقاطع خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوب آسیا، آن را به یکی از نقاط کلیدی در رقابت ژئوپلیتیکی میان قدرت‌های بزرگ تبدیل کرده است. آمریکا دو استراتژی را در قبال ایران در پیش گرفته است در درجه اول تلاش دارد با اعمال فشار و «صلح از طریق قدرت» ایران را محور شرق و چین جدا کند و آن را در محور غرب و آمریکا قرار دهد تا بتواند چین را مهار کند. موضوعی که از طریق همراهی با اسرائیل در تجاوز به ایران نمود یافت. استراتژی دوم هم همزمان با افزایش فشارها برای تضعیف ایران، رهاسازی و یا به نوعی خنثی‌سازی اثرگذاری و مزیت جغرافیایی ایران از طریق «محاصره ژئوپلیتیک» است. همان‌طور که اشاره شد با پروژه‌های مانندکریدور زنگزور، آیمک، خط لوله تاپی، پروژه توسعه عراق و غیره برای آن اقدام کرده است. در مجموع شرایط سیاست‌های تهاجمی آمریکا علیه ایران در یکسال گذشته بیشتر شده و ابعاد عملی به خود گرفته است.

اما چرا موقعیت جغرافیایی ایران برای آمریکا مهم است و آمریکا نگران روابط نزدیک ایران با چین است؟ این موضوع دلایل زیادی دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

۱- موقعیت ترانزیتی ایران در برابر ابتکار «کمربند و راه» چین

ایران در مسیر زمینی و دریایی طرح «کمربند و جاده» قرار دارد، که هدف آن اتصال چین به اروپا و آفریقاست. کنترل یا محدودسازی دسترسی چین به مسیرهای عبوری از طریق ایران می‌تواند توان ژئواقتصادی چین را کاهش دهد. همچنین ایرانی که در محور غرب باشد می‌تواند به عنوان گلوگاه ژئوپلیتیکی در برابر نفوذ چین در غرب آسیا عمل کند، به‌ویژه در مسیرهای زمینی که از آسیای مرکزی به مدیترانه می‌رسند.

۲- منابع انرژی و رقابت بر سر تأمین نفت و گاز

 ایران دارای دومین ذخایر گاز طبیعی و چهارمین ذخایر نفتی جهان است. با تشدید رقابت چین و آمریکا، پکن برای تأمین انرژی خود به ایران وابسته‌تر خواهد شد و این می‌تواند روابط دو کشور را بیشتر به هم نزدیک کند که با منافع بلند مدت آمریکا سازگار نیست و می تواند نفوذ ژئوپلیتک چین را افزای دهد و نیز با بهود موقعیت ایران توازن منطقه‌ای به ضرر متحدان منطقه‌ای آمریکا تغییر کند؛ بنابراین تا حد امکان تلاش دارد ایران از محور چین خارج شود.

۳- موقعیت نظامی و امنیتی ایران در برابر نفوذ چین

از منظر نظامی ایران در مجاورت آب‌های استراتژیک مانند خلیج فارس و تنگه هرمز قرار دارد، که حدود یک‌سوم نفت جهان از آن عبور می‌کند. حضور نظامی آمریکا در منطقه (پایگاه‌های نظامی در قطر، بحرین، امارات) بخشی از راهبرد مهار چین از طریق کنترل مسیرهای انرژی و تجارت است. ایران با همکاری نظامی با چین (مانورهای مشترک، خرید تسلیحات) می‌تواند به عنوان نقطه اتصال امنیتی چین در منطقه عمل کند. موضوعی که آمریکا با تلاش برای کنترل ایران درصدد تضعیف و حتی قطع آن است.

۴- نقش ایران در نظم چندقطبی و مقابله با هژمونی چین

ایران یکی از اعضای سازمان همکاری شانگهای و شریک راهبردی چین در پروژه‌های منطقه‌ای است. آمریکا با تقویت اتحادهای منطقه‌ای (مانند توافق ابراهیم، نزدیکی عربستان و اسرائیل) تلاش دارد ایران را منزوی کرده و مانع از تبدیل شدن آن به پل ژئوپلیتیکی چین شود. ایران با نفوذ فرهنگی و ایدئولوژیک در منطقه، می‌تواند در شکل‌دهی به نظم جدید آسیایی نقش‌آفرینی کند. نظمی که چین در پی رهبری آن است. بنابراین آمریکا تلاش دارد از چنین وضعیتی جلوگیری کند.

این موارد و بسیاری موارد دیگر نشان می‌دهد که آمریکا به این نتیجه رسیده است کلید موفقیت برای مقابله مهار قدرت روزافزون چین در بهترین شرایط ورود ایران به اردوگاه غرب برای مهار چین و یا در کمترین حالت این است که ایران یک روابط متوازن با شرق و غرب داشته باشد و به عنوان پل توسعه‌طلبی و قدرت‌یابی چین عمل نکند. به نظر می‌رسد توجه ویژه آمریکا بر ژئوپلیتیک ایران در شرایط جدید مورد توجه مقامات ایرانی قرار گرفته و نگرانی‌هایی را هم ایجاد کرده است، به نحوی که علی‌اکبر ولایتی وزیر خارجه اسبق و مشاور رهبر انقلاب بعد از دیدار پوتین و ترامپ در آلاسکا در یک توییت معنادار نوشت «ملت مقتدر و کهن ایران هیچگاه اجازه معامله بر سر امنیت‌شان را نخواهند داد». توییتی که این موضوع را به ذهن متبادر کرد که گویی این نگرانی در بین مقامات ایرانی شکل گرفته است که منافع کشور وجه المصالحه روابط قدرت‌های جهانی به خصوص روسیه و آمریکا شود. توییتی که با هشتگ #مرد_هزار_چهره پایان می‌یافت و عده‌ای آن را اشاره خاص به پوتین می‌دانند و همین موضوع باعث جلب توجه بیشتر به آن شده و این ذهنیت شکل گرفته که شاید روسیه در ازای امتیازاتی در قبال رفع تحریم‌ها قصد دارد حمایت خود را از ایران به خصوص در سطح سیاسی و دیپلماتیک کاهش دهد.

اما فارغ از تمام موضوعات در هر صورت کشور ایران هم‌اکنون در یکی از تاریخی‌ترین شرایط خود که نیازمند بیشترین هوشیاری و تدبیر برای گذار سالم از این دوران است تا منافع ملی کشور وجه المصاحبه نشود. موضوعی که از طریق بهبود واقعی روابط دولت - ملت و تلاش برای افزایش اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی و نیز یک رویکرد مبتنی بر منافع ملی براساس هزینه فایده در سیاست خارجی قابل دستیابی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

آخرین مطالب