رویداد۲۴ نوشت: آیت الله مکارم شیرازی در سخنرانی خود به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا راه حل بسیاری از مشکلات اجتماعی را عمل به اصل «ساده زیستی» دانسته و گفته: ریشه بسیاری از بحرانهای اجتماعی، ورود زندگیها به مرحله تجمل و چشموهمچشمی است.
این سخنان در فضایی مطرح میشود که جامعه ایران بیش از هر زمان دیگری زیر فشار اقتصادی خرد شده است! پرسش ساده مردم این است: دقیقا کدام تجمل؟ در کدام زندگی؟ در کدام طبقه؟
مردمی که امروز با حقوقی که طبق دادههای رسمی، ۶۵ درصد آن تنها صرف اجارهبها میشود، دیگر قدرت چشم و همچشمی ندارند؛ آنان حتی توان حداقلیترین سبک زندگی را هم از دست دادهاند و در بسیاری مناطق، خانوادهها تنها برای سرپا ماندن میجنگند.
اجاره، تورم، سفره کوچک؛ خانههایی که دیگر «خانه» نیستند
در شهرهای بزرگ، یک خانواده کارگری پس از پرداخت اجاره، شارژ ساختمان و هزینه حملونقل، چیزی برای خورد و خوراک معمولی هم باقی نمیبیند. در همین شرایط، تورم مواد غذایی، افزایش قیمت نان، لبنیات، گوشت، برنج و حتی میوههای بیکیفیت، زندگی را به سطحی از سختی رسانده که طبقه متوسط عملاً از بین رفته و طبقات پایین در حال فرورفتن در باتلاق فقر مزمن هستند. چه «تجملی» در سفرهای مانده که گاهی تنها با سیبزمینی و ماکارونی پر میشود؟
از بنزین تا دلار؛ سایه نگرانی بر زندگی روزمره
افزایش بیوقفه قیمت دلار، احتمال گرانی بنزین، بالا رفتن قیمت طلا و خودرو و هر روز شنیدن خبری جدید از گرانی، مردم را به مرز فرسودگی روانی رسانده است. این نگرانیها یک «ترس دائمی» ساخته؛ ترسی از فردا، از آینده، از اینکه ماه آینده چه چیزی قرار است گرانتر شود و چه هزینهای قرار است دوباره بر زندگی تحمیل شود.
در چنین وضعیتی، توصیه به «سادهزیستی» بیشتر شبیه آن است که به یک نفر در حال غرق شدن، بگویی بهتر است کمتر دست و پا بزنی.
بحران دارو؛ مردم در صف، بیماران در فشار
مردم تنها با گرانی مواد غذایی یا اجارهخانه مواجه نیستند. دارو — حتی داروهای معمولی — گاه نایاب شده یا با قیمتهایی عرضه میشود که برای خانوارهای کمدرآمد غیرقابل تهیه است. افرادی که بیماری مزمن دارند، سالمندان، بیماران قلبی یا مبتلا به دیابت، اکنون با هزینههای چندبرابری درمان روبهرو هستند. داروخانهها میگویند تأمین دارو دشوار شده و بیمارستانها از فشار بودجهای مینالند. در این شرایط بیمه تکمیلی بازنشستگان هم قطع شده است؛ این وضعیت زندگی اصلا جایی برای تجمل دارد؟
کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان… صدایی که شنیده نمیشود
از کارگران گرفته تا معلمان، پرستاران، کارمندان دولت و بازنشستگان؛ همه گروههای حقوقبگیر در ماههای گذشته بارها هشدار دادهاند که درآمدشان حتی هزینههای حداقلی زندگی را پوشش نمیدهد.
افزایش اعتراضات صنفی، تجمعات بازنشستگان، مطالبهگری کارگران، اعتصابهای پراکنده معلمان و نارضایتی گسترده در بخشهای خدمات درمانی و پرستاری نشانه همین فشار است.
در شرایطی که مردم برای بقا تلاش میکنند، مقصر دانستن آنان و نسبت دادن بحرانها به «چشم و همچشمی» نه تنها کمکی نمیکند، بلکه شکاف میان مردم و حاکمیت را عمیقتر میسازد.
مسئولیت واقعی چیست؟ مطالبهگری یا موعظه؟
در چنین وضعیتی، به جای موعظه کردن مردم، باید به مطالبهگری از سیاستگذاران پرداخت. از روحانیون و صاحبان تریبون انتظار میروند که به جای متهم کردن مردم یا نصیحت کردن آنها از سیاستگذاران و مسئولان بپرسند چرا نظام مالیاتی عادلانه نیست؟ چرا تورم مهار نمیشود؟ چرا مزد کارگران و کارمندان متناسب با هزینه واقعی زندگی تعیین نمیشود؟ چرا دارو گران است؟ چرا نرخ اجارهبها افسارگسیخته شده؟ چرا مردم برای ابتداییترین نیازها—آب، برق، درمان—به صف میشوند؟
در جامعهای که بحران ساختاری و اقتصادی مردم را به مرز تحمل رسانده، متهم کردن مردم به تجملگرایی تنها پاک کردن صورت مسأله است.
به جای نصیحت، صدای مردم شوید
راهحل بحرانهای اجتماعی، توصیه به سادهزیستی نیست؛ بلکه اصلاح سیاستهای اقتصادی، پاسخگویی به ناکارآمدیها، افزایش شفافیت و پذیرش واقعیت زندگی مردم است.
مردم ایران در این روزها نه به دنبال تجملاند و نه چشم و همچشمی. آنها تنها دنبال یک زندگی معمولیاند؛ زندگیای که هر روز از آنها دورتر میشود.