به «روزگار جوانی» اصغر فرهادی رحم کنید

از هفته گذشته، شبکه پنج سیما پخش سریال «روزگار جوانی» را شروع کرد. این تلاش سومین آزمون برای تکرار موفقیت مجموعه اول روزگار جوانی است، که ناکام شده است. اصغر توسلی هر سه فصل را کارگردانی کرده هرچند همکارانی هم داشته است اما نقطه تمایز مهم این سه فصل نقش اصغر فرهادی در نگارش فیلمنامه فصل اول آن است.

به گزارش تازه‌نیوز، بامداد لاجوردی در انصاف نیوز نوشت: سریال روزگار جوانی ساخت ۱۳۷۷ مجموعه‌ای است که هنوز در یادها مانده‌ است. این فصل همچنان زنده است. چون فرهادی در طول قصه پردازی خود، درست بر موضوعاتی از جامعه دست می‌گذارد که مساله است و فصل دوم و سوم این مجموعه به این دلیل ناموفق شد که از توجه به مسائل اصلی جامعه غافل است.

فرهادی فیلمنامه فصل نخست را در نیمه دوم دهه هفتاد شمسی می‌نویسد. زمانی که دانشجو بودن برای جامعه مهم است. افراد معدودی از خانواده‌های طبقه متوسط می‌توانستند دانشجو شوند و از سد کنکور عبور کنند و دانشجویان امید خانواده و جامعه بودند.

فرهادی در «روزگار جوانی» قصه‌های خودش را از خلال به تصویر کشیدن خانه مجردی و دانشجویی می‌گفت. تابوهای آن زمان که جامعه سخت با آن کنار می‌آمد. فرهادی قصه خود را از اندرونی خانه دانشجویی پسران دهه هفتاد شروع می‌کند تا نشان دهد، هیچ اتفاق متفاوتی در خانه دانشجوی رخ نمی‌دهد؛ آنها زندگی می‌کنند، اندهگین و مایوس می‌شوند، بر سر موضوعاتی مشاجره می‌کنند، عاشق می‌شوند، شکست می‌خورند و پیروز می‌شوند. دقیقا مشابه همان چیزهایی که در خانه‌های غیردانشجویی اتفاق می‌افتد.

فرهادی قصه زندگی اندرونی آدم‌هایی معمولی را می‌گوید که حالا دانشجو و خاص شده‌اند و سبک زندگی جدیدی را تجربه می‌کنند. آنها مجرد هستند و گروهی پسر در کنار یکدیگر تحصیل می‌کنند.

همه این مقولات برای جامعه دهه هفتاد شمسی ایران ناآشنا بود. ارزشمندی کار فرهادی این بود بینندگان این سریال را با بخش دیگری از جامعه که دانشجو بودند، آشنا می‌کرد. این ایجاد آشنایی و تفاهم برای هر دو طرف لذت بخش بود.

اما چرا تکرار همان قصه‌ها در روزگار جوانی ۱۴۰۰  نچسب است؟ پاسخ روشن است. چون دانشجو بودن، زندگی در خانه دانشجویی و زندگی مجردی دیگر عجیب نیست و تجربه‌هایی عمومی شده‌اند. به همین دلیل اصغر فرهادی در سال ۱۴۰۰ روزگار جوانی را بر محور زندگی دانشجویی نمی‌‌نویسد و احتمالا سراغ مسائل دیگری می‌رود.

برخلاف آنچه که گوینده تیتراژ نسخه ۱۴۰۰ «روزگار جوانی» می‌گوید این سریال قصه روزگار جوانان امروز نیست. روزگار جوانان امروز زندگی دانشجویی نیست. روزگار جوانان امروز با ازدواج سفید، چالش‌های زندگی مجردی دختران، مهاجرت و مشابه آن عجین شده است. کاری که نویسنده روزگار جوانی ۱۴۰۰ از عهده آن بر نمی‌آید.

جذابیت قصه اصغر فرهادی هماهنگ بودن ایده‌های او با احوال روز جامعه است. به نظر می‌رسد فرهادی برای نگارش قصه‌های خود، ساعت‌ها به جامعه خیره نگاه می‌کند و همین نگاه خیره به محیط است که فرهادی را از سایر همکارانش متمایز می‌کند و در مقابل عامل دافعه روزگار جوانی ۱۴۰۰ این است که گویا نویسنده آسمان را نگاه می‌کرده اما درباره روزگار جوان امروز نوشته است.

جزئیات در قصه فرهادی واقعی است. در نسخه ۱۳۷۷ این سریال دانشجویان از پرداخت هزینه اجاره خانه دانشجویی ناتوان هستند و با پیدا کردی رفیقی پولدار مشکل را حل می‌کنند اما عجیب آن است که برخلاف آنکه نسخه ۱۴۰۰ این سریال در ایامی ساخته شده است که رشد اجاره سرسام آور است اما این دانشجویان به شکل فانتزی و خارق‌العاده‌ای خانه‌ای ارزان در محله نیاوران تهران پیدا می‌کنند.

در پایان، سریال‌های موفقی چون روزگار جوانی، خانه سبز، آرایشگاه زیبا و… جزو میراث فرهنگ عمومی جامعه است. نهادهای عمومی باید از این خاطرات خوش نشسته در ذهن مردم صیانت کنند. اما گویا رسانه ملی نیت کرده تا تمامی این خاطرات و سرمایه‌های خودش را به تاراج بگذارد. برای اینکه بفهمیم فاصله کیفیت ساخت و قصه این سریال چقدر زیاد است، کافیست فقط برای یکبار، تنها یک قسمت از هرکدام از نسخه بلافاصله از هم پخش شود، تا مخاطب متوجه تفاوت ارزش این دو کار شود.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.