این سینه من! من را بکُشید ولی حقم را میگیرم
- این پروانه نمایش فیلم من است؛ شیر نیست گوشت نیست که بگویید تاریخش گذشته! شما به من پروانه نمایش دادید! چرا زیر قول خودتان میزنید؟
- پشت پرده مثل اشباح حکم صادر میکنید.
- دیگر نمیتوانم تحمل کنم. من میآیم و به همراه دستیارانم در وزارت ارشاد تحصن میکنم. تا حقم را نگیرم ول نمیکنم.
- وزارت ارشاد! وزیر محترم! به حرف من گوش بده. من دیگر نمیتوانم، میخواهم بجنگم.
- بیایید بزنید من را بکشید. این سینه من. من را بکشید ولی من حقم را میگیرم.