[caption id="attachment_416975" align="aligncenter" width="800"]
محل کشف قبر کودک در درۀ لاپدو پرتغال[/caption]
نویسندگان در مطالعه اولیهشان روی این اسکلت، خاطرنشان کردند این کودک چندین هزار سال پس از ناپدید شدن نئاندرتالها زندگی کرده است، به این معنا که این ویژگیهای اجدادی عمیقاً در ژنوم انسان ریشه دوانده و بنابراین این پسر جوان نوادهای از جمعیتهای مختلط است. به بیان دیگر، آمیختگی بین انسان و نئاندرتال فقط یک یا دو بار اتفاق نیفتاده، بلکه در سطح جمعیتی اتفاق افتاده و منجر به هیبریداسیون یا دورگهسازی قابلتوجه شده است.
این موضوع به نوبه خود نشان میدهد نئاندرتالها با ظهور انسانهای مدرن از بین نرفتند، بلکه به کرات با همسایگان جدید خود ارتباط برقرار کردند تا جایی که تا حدی با آنها ادغام شدند.
زمان این کشف، این ایده بسیار بنیادشکن و تا حدی شوکهکننده تلقی میشد و برخی محققان را بر آن داشت تا یافتههای اولیه را رد کنند. برای مثال، یک تحلیل نتیجه گرفت لاپدو اصلاً دورگه نیست، بلکه فقط یک کودک مدرن با شکل عجیب و غریب است.
با این حال، نظریه دورگه بودن این کودک سرانجام سال ۲۰۱۰ زمانی که محققان ژنوم نئاندرتال را توالییابی کردند، اثبات شد. آنها با انجام این کار اثبات کردند تمام جمعیتهای غیرآفریقایی امروزی دارای ۱ تا ۴ درصد DNA نئاندرتالها هستند، بنابراین درست است که بگوییم اجداد باستانی ما واقعاً با این انسانهای منقرضشده آمیزش کردند.
خوشبختانه، فنوتیپ یا رُخنمود ما در طول هزارهها تا حدی اصلاح شده و ما دیگر فیزیک نئاندرتالها را نداریم. با این حال، مانند لاپدو، آن دسته از ما که اهل خارج از آفریقا هستیم، همگی دورگههای مدرن انسان و نئاندرتال هستیم.
[caption id="attachment_416976" align="aligncenter" width="800"]
