رویداد۲۴ نوشت: دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا برای سومین بار در سال جاری با نتانیاهو دیدار کرد. ترامپ قبل از میزبانی از نتانیاهو در کاخ سفید تاکید کرد که یکی از اصلیترین محورهای گفتوگوی آنها «توافق دائمی با ایران» است! این ادعا در حالی مطرح میشود که ترامپ در هفتههای اخیر نه تنها چراغ سبز حمله اسرائیل به ایران را داده بود، بلکه رسما وارد درگیری نظامی شد و تاسیسات هستهای ایران را هدف گرفت. پاسخهای قاطعانه ایران در این درگیری، اما سبب شد که آمریکا و اسرائیل علیرغم ادعای نابودی تاسیسات هستهای از برقراری آتش بس استقبال کرده و به نوعی عقب نشستند.
دیدار نتانیاهو و ترامپ در چنین شرایطی از اهمیت ویژه برخوردار است و آنچه رئیس جمهور آمریکا درباره «توافق دائمی با ایران» میگوید نیز از دو منظر قابل تحلیل است. برداشت نخست این است که ترامپ در حال ارسال سیگنال مذاکره و برقراری توافقی از جنس برجام است. برداشت بعدی، اما این است که ادبیات وی پوششی برای چراغ سبز نشان دادن به اقدامات تهاجمی احتمالی علیه ایران است. همچنان که قبل از جنگ دوازده روزه نیز شاهد اظهارات و مواضع مختلفی از سوی ترامپ حول محور اهمیت مذاکره، توافق و استفاده از ابزارهای دیپلماسی بودیم.
اسرائیل، یمن و ایران: بازی دوگانه فشار و مشروعسازی حمله
برای درک بهتر شرایط لازم است که نگاهی هم به دیگر تحولات منطقه داشته باشیم. مثلا تداوم درگیریها بین اسرائیل و یمن. این طور که معلوم است، برای پیشبرد یک استراتژی چندلایه میکوشد. در همین راستا حمله به بنادر یمن را بهعنوان هدف گرفتن مسیر انتقال سلاح از ایران توجیه کردهاست، در حالی که ایران این ادعا را رد کرده و بسیاری از ناظران، این حملات را تلاش برای مختل کردن مسیرهای کمکهای بشردوستانه به یمن میدانند.
این حملات در کنار تلاشهای ترامپ برای مذاکره، نمایانگر دوگانگی در استراتژی غرب و متحدان آن است: از یکسو بحث از توافق و مذاکره، و از سوی دیگر، تداوم و تشدید فشار و حمله.
رویکرد مشابه اروپا و آژانس
مشابه این بازی دوگانه را در مواضع اروپا و آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز شاهدیم. اتحادیه اروپا در روزها و هفتههای اخیر بارها از اهمیت مذاکره و برگشت به دیپلماسی گفته است، اما در عین حال مواضعی نیز داشته که نشان میدهد در مسیر افزایش فشارها بر ایران کاملا با طرف آمریکایی همراه است. مواضع و اظهارات صدراعظم آلمان مصداق روشن این مدعا است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی که ایران به خاطر گزارشهای اخیر کاملا به آن بیاعتماد شده، نیز همین طور عمل میکند. رافائل گروسی از تلاش برای جلب اعتماد دوباره ایران میگوید، اما مسیر همکاریهای ایران و این نهاد بینالمللی به سوی تقابل در حرکت است. بازرسان آژانس ایران را ترک کردهاند و این اصلا نشانه خوبی نیست.
تضاد زبان دیپلماسی با واقعیات میدانی
تحولات اخیر پیرامون ایران، آمریکا، اسرائیل و بازیگران بینالمللی، تصویری روشن از یک میدان پرابهام و پرفشار ارائه میدهد؛ جایی که زبان دیپلماسی با واقعیت میدانی در تضاد است.
ترامپ از «توافق دائمی» با ایران میگوید، اما عملاً با اقدامات نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران و هماهنگی کامل با اسرائیل، پایههای هرگونه دیپلماسی را متزلزل کرده است.
اسرائیل در صحنه یمن و در مواضع سیاسی علیه ایران، همچنان استراتژی «تهدید پیشدستانه» را پیگیری میکند؛ حمله به بنادر یمن بهعنوان مسیر تسلیحاتی ایران، روایتی است برای مشروعسازی اقدامات تهاجمی، هرچند ایران این ادعا را رد کرده و بسیاری آن را حمله به خطوط حیاتی کمکهای انسانی میدانند.
اروپا نیز در تناقضی مشابه گرفتار است: از یکسو زبان دیپلماسی را تکرار میکند و خواهان بازگشت به میز مذاکره است؛ اما در عمل، با آمریکا همصدا شده و از اقدامات اسرائیل حمایت تلویحی میکند. شکاف بین کشورهای عضو نیز توان تأثیرگذاری اروپا را کاهش داده است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از یک سو ایران را به شفافسازی دعوت میکند، اما به دلیل اقدامات سیاسی اخیر و نشت اطلاعات، اعتماد ایران را از دست داده است. خروج بازرسان از تأسیسات ایران و تعلیق همکاریها، بهمعنای از بین رفتن ابزار نظارت بینالمللی است.
در مجموع، آنچه امروز شاهد آن هستیم، یک استراتژی دوگانه هماهنگشده از سوی آمریکا، اسرائیل، و تا حدودی اروپا است؛ بازی همزمان با کارت مذاکره و فشار، با هدف یا وادار کردن ایران به عقبنشینی، یا آمادهسازی افکار عمومی برای برخورد نظامی.
Your Comment