در پی تجاوز نظامی اسرائیل به ایران در تاریخ ۲۳ خرداد و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران در تاریخ یک تیر، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا با تسهیلگری عمان که قرار بود روز ۲۵ خرداد برگزار شود و همچنین یک دوره مذاکره ایران و کشورهای اروپایی که روز ۳۰ خرداد در ژنو برگزار شد، متوقف شدند.
با توجه به آسیبهایی که ایران از جنگ اخیر خوردهاست، موضوع استمرار مذاکرات با کشورهای غربی، بار دیگر در کانون توجه جریانهای سیاسی قرار گرفتهاست. گروهی معتقد هستند که با توجه به اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا، ایران دیگر نباید با طرفهای غربی مذاکره کند، چرا که در مذاکرات غربی آنها ایران را فریب دادند و به رغم تضمینها در مورد اجتناب از اقدام نظامی، به خاک ایران تجاوز کردند. این عدده مدعی هستند که ادامه مذاکرات بار دیگر باعث اقدام نظامی خواهد شد یا اینکه بازگشت به میز مذاکرات نشانه ضعف و امتیاز دادن به طرف مقابل است. اما این استدلالها تا چه اندازه درست است؟
ابوالقاسم دلفی، دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در فرانسه معتقد است که مخالفان مذاکره، همیشه با مذاکره ایران و غرب مخالف بودهاند و اینبار با تجاوز نظامی اسرائیل، بهانه جدیدی برای مخالفت با مذاکرات به دست آوردهاند. به گفته دلفی مذاکره ابزاری برای جلوگیری از تکرار و استمرار جنگ است، هر چند که ممکن است موفق نباشد.
دلفی معتقد است که گروهها و جناحهایی در داخل کشور هستند که از عدم مذاکره و نگه داشتن کشور در شرایط تحریم، اضطرار و جنگ منفعت میبرند و به همین دلیل مخالف مذاکرات با طرفهای غربی هستند.
در ادامه متن کامل گفتگوی خبرآنلاین را با ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در فرانسه مطالعه میکنید:
*** به تصور شما، اقدام نظامی آمریکا و اسرائیل و تجاوز به ایران باعث خواهد شد که ایران تمام مذاکرات خود را با دولتهای غربی متوقف کند؟ آیا چنین اقدامی به صلاح کشور و منافع ملی است؟
مذاکراتی که درباره شان صحبت میکنیم چند گونه است، مذاکرات با ایالات متحده و مذاکرات ایران و اروپا. تا کنون پنج دور مذاکرات غیر مستقیم بین ایران و آمریکا در مسقط و رم برگزار شد و دور ششم در آستانه برگزاری بود که حملۀ اسرائیل انجام شد و جنگ ۱۲ روزه مانع آن شد. پس از آتشبس نیز این مسیر عملاً متوقف ماند.
مذاکره با اروپاییها نیز در چارچوب مذاکرات هستهای از حدود دو دهه پیش آغاز شدهاست و در چارچوب برجام ادامه پیدا کرد. بعد از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام چارچوب مذاکرات ما با اروپاییها تغییر کرد، بعد از روی کار آمدن دولت جو بایدن همچنان این مذاکرات کم و بیش ادامه پیدا کرد و با آغاز دور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، این مذاکرات شکل دیگری به خود گرفت. در دور دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ شاهد بودیم مذاکرات غیرمستقیمی میان ایران و آمریکا آغاز شد که به آن اشاره کردم. آمریکاییها در این مذاکرات علاقمند بودند که ایران صرفا با آنها مذاکره کند و عملاً شرکای اروپایی، روسیه و چین را از گفت و گو کنار گذاشت.
در طول پنج دوره مذاکره با آمریکا به تبع واشنگتن، عمدا یا سهوا اروپا را نادیده گرفتیم و مذاکرهای انجام نشد؛ با وجود آنکه کشورهای اروپایی چند بار تمایل خود را اعلام کردند و تاکید میکردند که ما به عنوان طرفهای برجام همچنان اهرمهایی در اختیار داریم که میتوانیم در مقابل ایران از آن استفاده کنیم. اما به هر صورت سیاستی که در ایران تعریف شدهبود، به هر دلیلی که برای من روشن نیست این بود که ما مذاکره خاصی با اروپاییها انجام ندهیم و صرفا با آمریکا مذاکره کنیم.
این بیمیلی به مذاکره با اروپا، تا شروع تجاوز نظامی اسرائیل به ایران ادامه داشت. به رغم اینکه ایران تاکید کردهبود زیر بمباران با آمریکا مذاکره نمیکند، اما در حین جنگ یک دوره مذاکره در ژنو با سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا انجام داد. در واقع اتفاقی که در ژنو افتاد مذاکره نبود، بلکه گفت و گوی اجمالی بیشتر با هدف هماهنگی بود.
آمریکاییها در شرایط کنونی به هیچ وجه علاقهای ندارند که ما به جز ترامپ با طرف دیگری در مورد موضوعهای مورد اختلاف ایران و آمریکا مذاکره کنیم.
*** آیا این تصمیم درستی بود که فقط با آمریکاییها مذاکره کنیم؟
آمریکاییها از همه اهرمهای ممکن در مذاکرات دیپلماتیک استفاده کردند، ما هم باید استفاده میکردیم و استفاده کنیم. نمیشود ابزار مذاکره و اهرمهای دیپلماتیک را کنار گذاشت، این ابزارهای قدرت و چانهزنی ما هستند.
فراموش نکنید همان زمان که آمریکا سه کشور اروپایی را از مذاکرات هستهای غیرمستقیم با ایران کنار گذاشت، همزمان مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا به اروپا سفر کرد و با کشورهای اروپایی طرف برجام در مورد استفاده از اهرمهای پیشبینی شده در برجام از جمله مکانیسم ماشه گفت و گو کرد. یعنی در واقع میتوان گفت در حالیکه ما به بهانه مذاکره غیرمستقیم با آمریکا از مذاکره با اروپا سر باز میزدیم، آمریکاییها همزمان با اروپاییها مذاکره میکردند که فشار را بر ما افزایش دهند.
همان زمان، یعنی درست یک هفته قبل از حمله اسرائیل به ایران، آمریکاییها ابزار دیپلماتیک دیگری را نیز فعال کردند و سراغ آژانس بینالمللی انرژی اتمی رفتند و در شورای حکام آژانس با همکاری سه کشور اروپایی و گزارشی که مدیرکل آژانس تهیه کردهبود، قطعنامهای علیه ما صادر کردند. قطعنامهای که به گفته مقامهای ارشد جمهوری اسلامی ایران، بهانه اسرائیل برای حمله به ایران بود. ما از این ابزار دیپلماتیک هم غافل ماندهبودیم.
آمریکاییها از همه اهرمهای دیپلماتیک استفاده کردند که فشار بیشتری به ما وارد کنند، ولی در برابر جمهوری اسلامی ایران صرفا به گفت و گو با آمریکا تکیه کرد و از اهرمهای دیپلماتیک کمتری استفاده کرد.
در شرایط فعلی هم ما ابزارهای دیپلماتیک مختلفی داریم، طیفی از مذاکرات و گفت و گوها وجود دارد که ایران میتواند به فراخور شرایط از آن بهرهمند شود. اروپاییها همچنان دنبال مذاکره هستند، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، دست کم دو بار تلفنی با مسعود پزشکیان، رئیس جمهور اسلامی ایران گفت و گوی تلفنی داشت و مجددا درخواست مذاکره کردهاست.
*** آیا ازسرگیری مذاکرات هستهای ممکن است؟
پس از جنگ ۱۲ روزه، مقامات آمریکایی ادعا کردند تأسیسات هستهای ایران عملاً نابود شده یا دیگر قابل بهرهبرداری نیست و حتی ادعا میکنند که اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی ایران هم زیر تاسیسات هستهای دفن شده و دیگر قابل دسترسی نیست. البته درون آمریکا برخی منابع از جمله ارزیابی اطلاعاتی آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) و رسانههای آمریکایی این ادعا را بهطور کامل تأیید نکردهاند.
اینکه این ادعاها چه دلیلی دارد، آیا بهانهای است برای از سرگیری جنگ یا متوقف کردن مذاکرات، نیازمند بررسی است. اما در هر حال موضع رسمی آمریکا این است که برنامه هستهای ایران دیگر وجود ندارد. در حالیکه موضوع محوری مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا هستهای بود.
سرنوشت مذاکرات ایران و آمریکا بسته به موضع رسمی آمریکا در خصوص برنامه هستهای ایران است.
ما و سه کشور اروپایی (همراه با روسیه و چین) هنوز در برجام هستیم و بخشهای مهمی از این توافق، تا مهر امسال اعتبار حقوقی دارد. معنایش این است که ما با اروپا، روسیه و چین، همچنان موضوع مشترک برای گفت و گو داریم. اما اینکه این مذاکرات چه منافعی میتواند داشتهباشد، باید در قالب مذاکرات مشخص شود. اروپاییها دعوت به مذاکره میکنند. هدف آنها از دعوت به مذاکره چیست؟ آنها ادعا میکنند که اگر مذاکره نکنیم و اطمینان حاصل نکنند که برجام صد در صد اجرای میشود، دنبال مکانیسم ماشه خواهند رفت.البته برخی مقامهای اروپایی پا را از برجام هم فراتر گذاشتهاند و حالا درخواست جمعآوری کامل برنامه غنیسازی را مطرح میکنند.
*** در شرایط کنونی مذاکره با غرب، از جمله آمریکا و کشورهای اروپایی چه دستاوردی میتواند برای ما داشتهباشد؟
مهمترین دستاوردِ فوری مذاکره، کاهش احتمال جنگ و تثبیت آتشبس فعلی است.
اینکه برخی ادعا میکنند دفعه قبل مذاکره کردیم و جنگ شد، یک مساله انحرافی است. ما بارها هم مذاکره کردیم و جنگ نشد، اینکه یک بار در حین مذاکره جنگ اتفاق افتادهاست، الزاما به این معنا نیست که مذاکره باعث جنگ میشود. مناسبات ایران و اسرائیل، کاملا ویژه و خاص است. اسرائیل مدعی است که ایران قصد دارد آنها را نابود کند و در حال تلاش برای تامین تسلیحات، از جمله تسلیحات اتمی برای نابودی اسرائیل است. اسرائیل بر این مبنا عمل میکند و اساسا بر همین اساس هم تمایل دارد ما را نابود کند.
برای اسرائیل، جنگ با ایران، منازعه برای بقاست. در نتیجه برای آنها تفاوتی نمیکند که ما مذاکره کنیم یا نکنیم، آنها دنبال نابودی توانمندیهای ما هستند. ما اگر مذاکره نکنیم، اهرمها و ابزارهای خودمان را بلااستفاده گذاشتهایم. ما نباید بر اساس عملکرد اسرائیل برای کشور سیاستگذاری کنیم، چون در هر صورت اسرائیلیها به دنبال تحت فشار قرار دادن و تضعیف ما هستند.
اتفاقا در مواجهه با اسرائیل هم مذاکره به نفع ما است. در واقع ما به این دلیل با آمریکاییها مذاکره میکردیم و احتمالا خواهیم کرد که بهانه و ادعاهای مربوط به تلاش ایران برای تولید تسلیحات هستهای را از طرف مقابل بگیریم. اگر ایران و آمریکا به توافقی برسند که آمریکا اطمینان پیدا کند ایران قصد تولید سلاح هستهای ندارد، آنگاه آمریکا به عنوان یک طرف ثالث میتواند اسرائیل را اقناع کند که از اقدامهای خصومتآمیز علیه ایران دست بردارد یا دست کم از اسرائیل در چنین اقداماتی حمایت نکند. همانطور که در دوران توافق برجام اتفاق افتاد.
به طور قطع مذاکره توانایی جلوگیری از جنگ دارد. اما اینکه مجددا جنگ از سرگرفتهشود یا نه، ارتباطی با این ندارد که ما مذاکره کنیم یا نکنیم. ممکن است با از سرگیری مذاکرات باز هم طرفهای متخاصم دست به اقدام نظامی بزنند. اما آنچه تردیدی در موردش وجود ندارد این است که فقط و فقط مذاکره است که میتواند جلوی جنگ را بگیرد و اگر مذاکرهای وجود نداشتهباشد، نمیتوان جلوی جنگ بیشتر را گرفت.
*** یعنی شما میفرمایید که در این شرایط مذاکره ممکن است به ما کمک کند، ولی عدم مذاکره هیچ کمکی نمیکند؟
بله! دقیقا. تجربه نشان داده است که گفتوگو دستکم میتواند زمان بخرد و فضای تنش را کنترل کند؛ هرچند تضمینی برای جلوگیری کامل از درگیری نیست.
الآن برخی از ادعاهای دولت آمریکا کاملا به نفع ما در هر مذاکرهای است. آمریکاییها ادعا میکنند که کل برنامه هستهای ایران را نابود کردهاند. خب این یعنی چی؟ یعنی بهانه هستهای برای استمرار جنگ علیه ایران کاملا از طرف مقابل گرفتهشدهاست.
مقامهای رسمی کشور هم رسما اعلام کردهاند که تاسیسات هستهای ایران آسیبهای شدیدی دیدهاست. این موضوع را هم رئیس جمهور و هم وزیر امور خارجه مورد تاکید قرار دادهاند.
معلوم نیست چرا عدهای تلاش میکنند که طرفهای خارجی را تحریک کنند و دائم در مورد از سرگیری غنیسازی سخن میگویند. در همین صدا و سیما مرتبا از این گفته میشود که ایران به سرعت غنیسازی را از سر میگیرد و در مکانهای پنهانی دنبال استمرار غنیسازی میرود. در شرایطی که «تصور» نابودی برنامه هستهای، در میز مذاکره به نفع ما است.
وقتی آمریکاییها ادعا میکنند که برنامه هستهای ایران از بین رفتهاست، چه بهتر! ایران میتواند از این تصور آمریکاییها در مذاکرات به نفع خود استفاده کند.
*** چرا عدهای از تندروها از دستگاه سیاست خارجی ایران به دلیل سخن از مذاکره بعد از جنگ انتقاد میکنند؟
افرادی که از مذاکره انتقاد میکنند و به دولت به خاطر مذاکره با غرب ناسزا میگویند، اخیرا این کار را شروع نکردهاند. مواضع این افراد همیشه همین بودهاست. الآن جنگ اسرائیل به یک بهانه تبدیل شدهاست.
افرادی که انتخابات سال گذشته را از دست دادند و افرادی که در دولت سیزدهم کشور را تا لبه پرتگاه پیش بردند، به هیچ عنوان حاضر نیستند بپذیرند که منافع کشور در آرامش کشور است و کشور باید بدون تحریم زندگی کند.
گروهی منافعی در تداوم فضای تحریم و بحران دارند، بهاصطلاح کاسبان تحریم هستند و منفعت اقتصادی میبرند.
گروهی هستند که الآن به صورت انحصاری نفت را میبرند و میفروشند. معلوم نیست کجا میبرند، به چه قیمتی میفروشند و چقدر از درآمد آنها به اقتصاد کشور بر میگردند. معلوم است که اینها علاقهای به مذاکره و رفع تحریم نداشتهباشند.
مذاکره فضای عمومی کشور را باز میکند و برای کشور امکانات به وجود میآورد. مذاکره به این معنی نیست که از طریق گفت و گو همه چیز به دست میآوریم. مذاکره بده بستان است یعنی چیزهایی میدهیم و چیزهایی میگیریم.
برخی معتقدند حفظ غنیسازی ۶۰ درصد اهرم فشار مؤثری است، حال آنکه جامعۀ جهانی هیچ توجیه صلحآمیزی برای این سطح از غنیسازی نمیپذیرد. اگر هم غنیسازی سطح بالا اهرم مناسبی بود، به هر تقدیر ما نتوانستیم از آن استفاده کنیم و نتوانستیم با غنیسازی ۶۰ درصدی تحریم را برطرف کنیم. ما باید از ابزارهایی استفاده کنیم که به نفع کشور باشد و بتواند تحریم، فشار دیپلماتیک و خطر جنگ را از کشور دور کند.
مگر ما نمیگوییم که دانش غنیسازی بومی است؟ مگر دانش غنیسازی در مغز دانشمندان ما نیست؟ حتی اگر ما دورهای تعلیق غنیسازی هم بپذیریم، این دانش که از بین نمیرود، این دانش و فناوری که واگذار نمیشود. پس حتی میتوان توقف موقت غنیسازی را هم به عنوان بخشی از بده بستان مذاکراتی پذیرفت، یا حتی سادهتر، به آمریکا اعلام کرد که مطابق ادعا خود آنها، این توانایی فعلا از بین رفتهاست.
آنهایی که میگویند نباید مذاکره کرد، کسانی هستند که میدانند اگر مذاکره کنیم ممکن است به راهکارها و راهحلهایی برسیم که منافع جناحی و گروهی آنها را تامین نمیکند. منافع آنها انحصار تبادلات تجاری در شرایط تحریم و نگه داشتن کشور در شرایط اضطرار و جنگی است.
Your Comment