رویداد۲۴ نوشت: «کسانی که با استناد به سخن امروز رهبر انقلاب در حال عقدهگشایی از شکستهایی هستند که در دو انتخابات قبل از نیروهای انقلابی خوردهاند و منتقدان تصمیمات غلط دولت و مواضع حاشیهساز رئیسجمهور را به ضدیت با ولایت متهم میکنند، چه پاسخی دارند برای بیانات چند روز بعد ایشان که مثل همه دیدارهای هفته دولت، کنار تلاشهای دولتمردان، انتقادات صریحی از برخی تصمیمات و مواضع آنها خواهند داشت. آیا رهبرانقلاب با انتقادات خود دولتها را تضعیف میکنند؟!» این بخشی از یک توییت عجیب و غریب چند روز پیش حمید رسایی است؛ نماینده مجلسی است که برای سخنرانی آینده رهبری تعیینتکلیف میکند.
به باور برخی ناظران، رسایی و همفکرانش در منتهیالیه جناح راست که تحت عنوان جبهه پایداری شناخته میشوند_هرچند در سالهای اخیر انشاعاباتی هم داشته اند_ سالهاست از مسیری که ادعا میکنند، منحرف شدهاند. ناظران با استناد به کنش و منش نیروهای بزرگ و کوچک منتسببه این جریان افراطی طی این سالها و دهههای گذشته، از عبور آنان از رهبری سخن گفته و هرچه پیشتر آمدهایم، با مستندات بیشتری بر این داعیه تاکید میکنند.
ماجرای انتقاد رسایی از دولت، پیش و پس از حمایت رهبری
آخرین موج حملات حمید رسایی به دولت پزشکیان از چند روز پیش آغاز شد. حمید رسایی با انتشار یادداشتی در کانال تلگرامی خود، مسعود پزشکیان را با ابوالحسن بنیصدر نخستین رئیسجمهور ایران مقایسه کرد و در حالی که از چند ماه پیش تلویحاً از لزوم به جریان انداختن طرح استیضاح یا همان عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور در مجلس سخن گفته بود، این بار صریحتر از گذشته با نقل قولی از محسن رفیقدوست، برخورد رهبری با رئیس جمهور را با مناسبات امام و بنی صدر مقایسه کرد و به نقل از امام نوشت «برای من بنیصدر مهم نیست، آن ۱۱ میلیونی مهماند که به او رأی دادند و باید مردم رأیشان را پس بگیرند.» او این روش را مشی «امامین انقلاب» توصیف کرد و گفت آنها «هرگز راه انتقاد سازنده را نبستهاند. اکنون هم ضروریست از فعالیتهای مثبت رئیسجمهور حمایت کنیم و از اقدامات غلط انتقاد کنیم.»
این مواضع افراطی و عجیب رسایی، صدای برخی خبرگزاریهای اصولگرا همچون تسنیم و چهرههای منتسببه این جریان سیاسی همچون محمدسعید احدیان را هم در آورد. اما این انتقادها نهتنها رسایی را به عقبنشینی از مواضع تندوتیزش علیه پزشکیان وادار نکرد، بلکه بیتوجه به سخنان رهبری در حمایت از دولت، به برخی از همفکرانش که بهدلیل اظهارات مغایر مواضع رهبری او، به نقدش پرداخته بودند، حمله کرد و در توییتی آنها را «احمق» خطاب کرد. او نوشت «منافقین در تلگرام کانالی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زدهاند و در آن به نیروهای انقلاب فحاشی میکنند. جماعتی نادان هم به خیال اینکه کانال مربوط به سپاه است، با هر پست آنها عقدههای سیاسیشان را باز میکنند و برای کانال تحت مدیریت منافقین در آلبانی هورا میکشند.»
بخش قابل توجه ماجرا زمانی است که رسایی انتقاداتش به رهبری را «نقد درونگفتمانی» خوانده است. او می گوید: «ما باید نقد درون گفتمانی نسبت به نیروهای انقلاب را برسمیت بشناسیم تا علاوه بر رشد بدنه و رفع نواقص، اجازه ندهیم امثال روحانی ۸ سال سوار کشور شوند.»
به نظر می رسد «عبور از رهبری»، تحت عنوان نقد درون گفتمانی در حال صورت بندی است.
پایداری؛ از تاسیس تا نخستین قدمها برای عبور از رهبری
پایداری سالهاست که به هیچ عنوان از محمود احمدینژاد سخن نمیگویند، اما واقعیت این است که احتمالا اگر احمدینژاد در نیمه دهه ۸۰ خورشیدی به ریاستجمهوری نرسیده بود، آنها نیز در آغاز دهه ۹۰ وارد گود سیاستورزی نمیشدند و درنتیجه امروز هم جایی در سپهر سیاسی ایران نداشتند. تشکیلاتی سیاسی که ظهورش در عرصه سیاست ایرانی به انتخابات مجلس نهم به سال ۹۰ بازمیگردد. انتخاباتی که درست ۲ سال پس از ناآرامیهای سال ۸۸ و در غیاب اکثر چهرههای اصلاحطلب برگزار شد. آنها که با تشکیل دولت نخست احمدینژاد و بهعنوان اعضای کابینه عمدتاً ناشناس او وارد عرصه شده بودند، در آستانه انتخابات مجلس نهم گرد هم آمدند و لیستی متشکل از شماری از وزیران پیشین کابینه احمدینژاد ارائه کردند. اصولگرایانی که البته در همان زمان هم بهدلیل خانهنشینی ۱۱ روزه احمدینژاد منتقد برخی از نزدیکان رئیسجمهور وقت بودند، اما اصرار داشتند که این مشایی و بقایی هستند که با نزدیک کردن خود به احمدینژاد، سعی در منحرف کردن او و دولتش دارند؛ وگرنه احمدینژاد هنوز هم بهترین گزینه برای اداره دولت جمهوری اسلامی است.
آنچه، اما چند سال بعد رقم خورد، باعث شد دستکم برخی از آنان صراحتاً به اشتباهاتشان در حمایت از احمدینژاد اعتراف کنند. احمدینژاد نخستین قدمها در مسیر عبور از رهبری را برداشت. سیاستمداری که امروز به شبهاپوزیسیون تبدیل شده، در آستانه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم در سال ۹۶، بهرغم تاکید صریح و «پشت بلندگوی» رهبری، همراه با حمید بقایی به ساختمان وزارت کشور رفت و بلافاصله پس از آنکه روند نامنویسی یار غارش به پایان رسید، خودش هم شناسنامه و مدارکش را از کیف بیرون آورد و رسماً اعلام کاندیداتوری کرد.
احمدینژاد البته نه در آن انتخابات و نه در سالهای بعد، هرگز موفق به عبور از سد نظارت استصوابی ۶ فقیه و ۶ حقوقدان وقت شورای نگهبان نشد، اما این نخستین قدمهای او در مسیر عبور از رهبری در سالهای بعد، پیروان دیگری نیز پیدا کرد. پیروانی از همین جماعت «دلواپسِ» منتسب به پایداری که زمانی از احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهور محبوب خود نام میبرد و در ادامه، حتی وقتی احمدینژاد رسماً مقابل رهبری ایستاد هم از او دست نکشید.
ماجرای عدم اقبال رهبری به کاندیدای اصلح پایداری
پایداریها که ظاهراً معتقدند تنها از طریق ریاستجمهوری میتوانند به اهدافشان برسند، پس از آنکه تشت رسوایی احمدینژاد از بام افتاد، بهسراغ سعید جلیلی رفتند. مردی که از حدود ۲ سال پس از آنکه احمدینژاد وارد کاخ پاستور شد، به دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی رفت و نتیجه حدود ۶ سال فعالیتش در این مقام، دستکم ۶ قطعنامه شورای امنیت علیه ایران بود و قرار گرفتن کشور ذیل فصل ۷ منشور سازمان ملل متحد.
او نخستینبار در جریان انتخابات سال ۹۲ احساس «تکلیف» و درنهایت با حدود ۴ میلیون رای عرصه را به حسن روحانی واگذار کرد. وضعیتی که ۲ بار دیگر در جریان انتخابات ریاستجمهوری سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۳ نیز برایش تکرار شد. آنچه در عمل از این تجارب کاندیداتوری برایش باقی بماند، آشکار شدن حقیقتی بود که شاید اگر او وارد گود انتخابات نمیشد، هرگز برملا نشده بود؛ این حقیقت که برخلاف ادعای او و همکفرانش در جبهه پایداری، رهبری او را گزینه مطلوبی نمیدانند. در جریان آخرین تجربه حضورش در انتخابات، موفق شد در فضای دوقطبی حاکم بر جامعه، بالاتر از قالیباف و همراه با پزشکیان وارد دور دوم رقابت شود؛ در این مرحله اختلافات درونی اردوگاه اصولگرایان برای همه آشکار شد و تشت رسوایی جلیلی همچون احمدینژاد از بام بر زمین افتاد.
جلیلی که روزگاری بهعنوان «کاندیدای اصلح پایداری» و سیاستمدار محبوب مصباح یزدی «پدر معنوی پایداریها» شناخته میشد، حالا در دورانی که کرسی مصباح به امثال میرباقریها رسیده، حتی درمیان اصولگرایان هم چندان جایگاهی ندارد. زمانی که حامیان جلیلی تلاش کردند محمدباقر قالیباف و یارانش را مقصر اصلی شکست از اصلاحطلبان حامی پزشکیان معرفی کنند، حامیان قالیباف دست به یک افشاگری زدند و آن عدم تمایل رهبری به ریاست جمهوری جلیلی بود.در بحبوحه برگزاری دور نخست انتخابات، عکسی در فضای رسانهای و مجازی دست به دست شد که ظاهراً نشان میداد رهبری برخلاف ادعای یاران جلیلی، رای خود را به نام قالیباف به صندوق انداخته است.
رسوایی جدیتر جبهه پایداری و جریانهای تندرو،چند ماه پس از اتمام رقابتهای انتخاباتی تیرماه ۱۴۰۳ و در اسفندماه سال گذشته رقم خورد و برخی حقایق پشت پرده انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم برملا شد. عباس پارسایی که ریاست ستاد انتخاباتی قالیباف را در استان خراسان رضوی برعهده داشت، با انتشار رشتهتوییتی از جلسه انتخاباتی در مشهد با حضور قالیباف، جلیلی و سردار قاآنی، فرمانده سپاه قدس در روزهای پیش از انتخابات پرده برداشت. ظاهرا در این جلسه قاآنی اصرار بر کنارهگیری جلیلی به دلیل شرایط جبهه مقاومت داشته است. او با اشاره به علت عدمکنارهگیری قالیباف در دور نخست انتخابات بهرغم اصرار جلیلی توضیح داد که قالیباف با استناد به خروجی همان جلسه، تاکید کرده که «تکلیفم روشن است» و «باید بمانم!» چراکه بنابر استدلال او و ظاهراً قاآنی، «کنارهگیری قالیباف موجب یک مرحلهای شدن انتخابات به نفع پزشکیان خواهد شد» و «تحلیل بزرگان و بررسی نظرسنجیها نیز نشان میداد که آرای قالیباف به سبد جلیلی اضافه نخواهد شد.»
نامه بیپاسخ جلیلی به رهبری
اما در دعواهای اصولگرایان در آن انتخابات، یک حقیقت دیگر هم روشن شد. عباس پارسایی گفته «پیش از ورود به انتخابات آقای جلیلی نامهای به محضر حضرت آقا ارسال کرد و پاسخی دریافت نکرد. سپس به آقای قالیباف متوسل شد تا پاسخ روشنی از حضرت آقا دریافت کند. آقای قالیباف در جلسه حضوری درخواست آقای جلیلی را مطرح کردند. پاسخ حضرت آقا عدم ورود ایشان به عرصه حضور یا عدم حضور به عرصه انتخابات بود، اما توصیهای که خواستند به آقای جلیلی منتقل شود «ضرورت اجماع» بود.»، اما این پایان ماجرا نبود. بهگفته عباس ، «پس از این جلسه، آقای وحید جلیلی بعد از نماز فرصتی کوتاه برای دیدار با حضرت آقا پیدا کرد و پرسش را مطرح نمود که آیا شما به آقای قالیباف تکلیف کردید، وارد عرصه انتخابات شود؟ پاسخ حضرت آقا روشن بود: «شما به کاندیدای دیگر چه کار دارید؟ سوال خودتان را درباره نامزد موردنظرتان بپرسید.» و هنگامی که صریحاً درباره کنارهگیری آقای جلیلی پرسیده شد، حضرت آقا فرمودند: «من بنای ورود به عرصه انتخابات را ندارم، اما توصیه من همان چیزی است که قبلاً به آقای قالیباف گفتم به ایشان بگوید»؛ حقیقتی که پس از انتخابات روشن شد.»
خروجی آن نشست و این نامه، بی توجهی جلیلی به اصرار سپاه قدس و توصیه رهبری، ماندن در انتخابات و پیروزی نامزد اصلاح طلب بود. رشته اتفاقاتی که از منظر جریان اصولگرایی که امروز منتقد حمید رسایی و ادبیات همفکران او هستند، به نوععی عبور از رهبری تلقی میشود.
نظر شما