داماد عصبانی که تازه‌عروس را به خاطر یک جاکفشی به قتل رسانده است جزئیاتی از قتل را در دادگاه فاش کرد.

پشیمانی تازه‌داماد از قتل همسرش بر سر خرید جاکفشی

به گزارش سایت جنایی، متهم که مردی جوان است همسرش را در روزهای اول فروردین‌ماه خفه کرد، چون با او در خرید جاکفشی مخالف بود.

فروردین سال جاری مردی با اورژانس تماس گرفت و خبر داد همسرش از بلندی افتاده و حالش خوب نیست. وقتی تکنیسین‌های اورژانس به محل رسیدند متوجه شدند این زن به طرز مشکوکی جان باخته است، بنابراین پلیس را باخبر کردند.

شوهر این زن به پلیس گفت: من با یکی از دوستانم بیرون بودم. کاری داشتم و باید کارم را انجام می‌دادم. همسرم هم در حال تمیزکاری خانه بود. وقتی برگشتم، دیدم از بلندی پرت شده و فوت کرده است.

جسد با دستور پلیس به پزشکی قانونی انتقال یافت. متخصصان اعلام کردند علت فوت خفگی است نه پرت شدن از بلندی. با بررسی دوربین‌های مداربسته مشخص شد به جز همسر مقتول کسی وارد خانه نشده است. بنابراین مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل همسرش اعتراف کرد. او گفت: ما 9 ماه قبل ازدواج کردیم. چند ماه قبل از حادثه همسرم گفت دنبال یک جاکفشی بزرگ است که آینه هم داشته باشد. من مخالفت کردم و گفتم دو نفر آدم چنین جاکفشی‌ای لازم ندارند. چند هفته بعد دوباره بحث کردیم ولی به حایی نرسید. عید شده‌ بود و ما چند روزی به مسافرت رفتیم و برگشتیم. بعد از اینکه به خانه آمدیم، همسرم دوباره مساله جاکفشی را پیش کشید و بحث کردیم. صدای همسرم بالا رفت و من با او درگیر شدم. می‌خواستم به او بگویم نباید داد بزند که متوجه شدم همسرم دیگر مقاومت نمی‌کند. او را روی زمین رها کردم و لباسم را پوشیدم، در اتوبان همت کمی چرخ زدم و بعد اورژانس را خبر کردم.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی ابتدا پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند  و سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من عاشق زنم بودم و قصد کشتن نداشتم. آن روز که جلوی دهان او را گرفتم، تقلا کرد و زمین افتاد و بعد دیدم نفس نمی‌کشد. رفتم سمت اتوبان همت و برگشتم. آن‌قدر عذاب وجدان داشتم که از خانه بیرون رفتم.

او توضیح داد: من واقعاً قصد کشتن نداشتم، پشیمان هستم و از خانواده همسرم درخواست بخشش دارم. ما زندگی خوبی داشتیم، در ۹ ماهی که با هم زندگی کردیم همه‌چیز خوب بود. همسرم کارمند بانک بود و من هم شغل آزاد داشتم. ما از هر نظر زندگی خیلی خوبی  داشتیم و من حسرت آن زندگی را می‌خورم.

در پایان هیات قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

آخرین مطالب