رویداد۲۴ نوشت: حسین طائب، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران، در نشستی با موضوع «بررسی سند راهبرد امنیت ملی آمریکا با محوریت ایران» که در دانشگاه شهید مطهری برگزار شد، گفت: «نسل زد میگوید چرا موشک کمتر میخرید؟ شروع به مطالبهگری میکند که دفاع خود را هر کجا لازم است قوی کنید و حتی مطالبهگری میکند و میگوید اگر دیدی طرف مقابل میخواهد بزند عملیات پیشدستانه انجام دهید.»
این مقام عالیرتبه هیچ اشارهای نکرده که چطور و با چه ابزاری مطالبه نسل زد استخراج شده است؟ نسل جوانی که به گواه آمار و شواهد، با مساله فیلترینگ، آزادیهای اجتماعی، مهاجرت و بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کند، از چه زمانی دغدغه آینده قابل زیستن را رها کرده و درگیر خرید موشک شده؟
نسل زد در ایران، نسلی است که در دهه ۷۰ و ۸۰ شمسی متولد شده و در فضای مجازی بزرگ شده است؛ نسلی که تجربه زیستهاش پر از بحرانهای اقتصادی، محدودیتهای فرهنگی و ناامیدی از اصلاح ساختار سیاسی است.
وقتی مقامهای رسمی درباره این نسل سخن میگویند، معمولاً متوجه رفتار یا هیجان جمعی آنهاست، نه ریشههای فکری و اجتماعیشان. آنها حتی ادبیات این نسل را نشناخته و حرفشان را نمیفهمند؛ بیلبوردهای جدید شهرداری که به مناسبت روز نوجوان و ۱۳ آبان نصب شده، شاهدی بر این مدعاست که مقامات و مسئولان کشور تا چه حد از گفتمان این نسل فاصله دارند. رئیس جمهور حتی فلسفه نام گذاری این نسل را هم نمیداند!
حالا هم طائب، از نسلی سخن گفته که گویا «مطالبه موشک بیشتر» دارد. اما پرسش این است: بر پایه کدام پژوهش، نظرسنجی یا داده میدانی به چنین نتیجهای رسیده است؟
نسل زد واقعا چه میخواهد؟
اگر به صفحات شبکههای اجتماعی، گفتوگوهای روزمره در دانشگاهها و ترندهای پلتفرمها نگاه کنیم، تصویر جالبی از مطالبات نسل زد بهدست میآید. دغدغه این نسل سرفصلهایی چون فیلترینگ، مهاجرت، تبعیض جنسیتی، آینده شغلی، و محدودیت فرهنگی است.
برخی جامعه شناسان از جمله جبار رحمانی بر این باورند که آنچه میان نسل جدید و نسلهای قبلی اتفاق افتاده، تفاوت نیست بلکه تضاد است. شناخت و درک این تضاد میتواند به ارتباط بهتر بین نسلها کمک کند. اما رفتار حاکمیت نشان میدهد دست کم در عرصه عمومی حاضر به پذیرش این اختلاف نسلی نیست و هربار این اختلاف ابعاد رسانهای و اجتماعی پیدا کند، آن را انکار میکند.
شاهد دیگری بر این مدعا، اتفاقاتی بود که در پاییز ۱۴۰۱ افتاد و شکاف نسل زد با حاکمیت را بیش از پیش آشکار کرد. شعارهای ساختارشکنانه در دانشگاه، استفاده از الفاظ رکیک در شعارهای اعتراضی نسل جدید که نه در انقلاب و نه در اعتراضات چهار دهه گذشته هرگز سابقه نداشت و شجاعت و جسارت جوانان و نوجوانان در رویکردهای اعتراضی شان نشان داد حاکمیت باید در مواجهه با این نسل سیاست دیگری در پیش بگیرد. اما کما فی السابق، حاکمیت ترجیح میدهد سرش را زیر برف کند. از عذرخواهی و اعتراف گیری از عوامل موزیک ویدئوی «هپی» تا اعتراف «دختران خیابان اکباتان» همگی بخشی از این به رسمیت نشناختن قرائت جامعه به ویژه نسل جدید است. اما مختصات نسل زد به گونهایست که اگر دولت همچنان قصد پاک کردن صورت مساله را داشته باشد، به زودی با مشکلات جدی تری روبه رو خواهد شد.
بر اساس آمارهای منتشر شده، بیش از ۷۰ درصد از جوانان زیر ۳۰ سال تمایل به مهاجرت دارند و از «بیچشماندازی آینده» به عنوان مهمترین دلیل یاد میکنند. در نظرسنجیهای مرکز افکارسنجی ایسپا، بزرگترین دغدغه این گروه نه «امنیت نظامی»، بلکه «اشتغال»، «آزادی بیان» و «آینده اقتصادی» عنوان شده است.
فاصله سیاست و واقعیت
در روایت رسمی، نسل زد نسلی آرمانخواه و میهندوست معرفی میشود که از تهدیدهای خارجی میهراسد و خواهان اقتدار بیشتر است. اما به گواه آمار، این نسل بیشتر به فکر ترک وطن است! تردیدی نیست که این نسل هم دلش برای ایران میتپد، اما آیا چشمانداز آینده کشور این فرصت را به آنها میدهد که برای وطنی که آنها را به رسمیت نمیشناسد خیالپردازی کنند؟
واقعیت این است که این نسل با تورم، ناامیدی و بیثباتی بزرگ شده است. آنها نه فرصت ساختن کشور را یافتهاند، نه امکان ترک آن را دارند. فضای بسته رسانهای و سیاسی باعث شده صدای آنان تنها در فضای مجازی شنیده شود و همان هم با فیلترینگ، سانسور یا سرکوب پاسخ بگیرد.
جالب اینجاست که بدانید مطالبه این نسل زمانی برای حاکمیت اهمیت پیدا کرد که آنها برای شنیده شدن صدایشان به خیابانها آمدند. اسم «نسل زد» در جریان اعتراضات بعد از مرگ مهسا امینی در تابستان ۱۴۰۱ برای اولین بار شنیده شد و امروز به یک واژه در واژگان سیاسی کشور تبدیل شده است.
آیندهای که در چشم نسل زد خاکستری است
نسل زد، بیش از هر نسل دیگری در تاریخ معاصر ایران، احساس بیقدرتی میکند. چشمانداز روشنی از آینده اقتصادی و سیاسی پیش رویش نیست. وقتی درآمد متوسط جوانان با تورم افسارگسیخته بیمعنا شده و اعتماد عمومی به نهادهای تصمیمگیر در پایینترین حد خود است، طبیعی است که رؤیای مهاجرت به یک خواسته فراگیر بدل شود.
نسلی که صدایش شنیده نمیشود
مشکل اصلی برداشت طائب این است که بازتابدهندهی صدای جامعه نیست، بلکه نوعی مطالبهسازی از بالاست. در چنین روایتهایی، مسئولان بهجای شنیدن صدای واقعی نسل جوان، برای آنان نقشه ذهنی میکشند و میگویند «شما باید این را بخواهید».
اما جامعه جوان ایران، آنقدر درگیر واقعیتهای تلخ روزمره است که وقتی برای شعارهای نظامی ندارد. در کشوری که جوانانش برای داشتن اینترنت آزاد باید از فیلترشکن استفاده کنند، برای سفر باید در صف ویزا باشند، برای اعتراض باید مجوز بگیرند و برای گفتوگو باید مراقب باشند، صحبت از مطالبهگری در حوزه موشکی بیش از آنکه بازتاب واقعیت باشد، بیانیهای تبلیغاتی است.
نسل زد شاید در نگاه برخی «مطالبهگر هوا کردن موشک بیشتر» باشد، اما در واقع، نسلی است که از «هوا شدن زندگی خود» هراس دارد؛ نسلی که اگر فرصتی برای شنیده شدن بیابد، از صلح، آزادی و امید حرف میزند، نه از جنگ و موشک.