برنامه «شفرونی» در هر قمست میزبان دو میهمان است و یک میهمان ویژه که در پایان برنامه به جمع مسابقهدهندگان میپیوندد. در جدیدترین قسمت این برنامه با اجرای نیما شعباننژاد،محمود شهریاری حضور داشت. مجری که در همین برنامه توانست نوستالژیهای زیادی را برای دهه ۵۰ و ۶۰ زنده کند.
مشروح گفتوگو همشهریآنلاین با محمود شهریاری در ادامه میآید:
چطور شد که در «شِفرونی» حضور پیدا کردید؟
دعوت شدم و با علاقه پذیرفتم. از آنجا که برنامهای شاد، جذاب و پرمخاطب بود، تمایل داشتم در آن شرکت کنم. با توجه به سابقه فعالیت در رادیو، برایم تجربهای تازه و پرهیجان بود.
اهل آشپزی هستید؟
خیر، متأسفانه آشپزی بلد نیستم. تنها غذایی که میتوانم بپزم، «کته» است!
برنامه تمرینی یا آمادهسازی داشتید؟
خیر. ضبط کاملاً بداهه بود و همان روز انجام شد.
صحنه سقوط مهران غفوریان نیز بداهه بود؟
بله، همه چیز در لحظه اتفاق افتاد. وقتی مهران زمین خورد، همه نگران شدیم. تهیهکننده از شدت استرس دچار کمردرد شد و خدا را شکر اتفاق جدی رخ نداد. همسر و دختر مهران پشت صحنه بودند و دخترش از شدت نگرانی گریه میکرد. البته در کل، برنامه تجربهای عالی بود. با آقایان غفوریان و هاشمی سالها همکاری داشتم و دوستی ما قدیمی است اما برای نخستین بار با نیما شعباننژاد همکاری کردم و از شوخطبعی و انرژی او بسیار لذت بردم.
آیا برای خود شما هم هنگام اجرای برنامهها حادثهای پیش آمده است؟
بله، در دوران جنگ برای تهیه گزارش به خط مقدم رفته بودم. در یکی از مأموریتها، خودروی تیم ما بر اثر انفجار از بین رفت و فقط لطف خدا بود که زنده ماندیم. در این حرفه، خطر بخشی از کار است و باید آن را پذیرفت.
شما بارها ممنوعالکار و ممنوعالتصویر شدهاید. دلیلش چه بود؟
متأسفانه در سازمان صداوسیما گاهی به زندگی شخصی افراد ورود میشود، درحالیکه بهنظر من زندگی کاری و خصوصی باید از هم جدا باشند. من همیشه مقررات سازمان را در محدوده کاری رعایت کردهام، اما مشکل آنجاست که این مقررات سلیقهای اجرا میشود. گاهی برای یک شبکه سختگیرانه است و برای دیگری نه. این رفتار دوگانه برای کارکنان و حتی مخاطبان آزاردهنده است.
در دوران دوری از تلویزیون چه فعالیتی داشتید؟
پس از آخرین ممنوعالکاری، تصمیم گرفتم از تلویزیون خداحافظی کنم. برخلاف برخی که میگویند صداوسیما خانه دومشان است، من میگویم خانه اولم بود. چون زمانی وارد سازمان شدم که هنوز ازدواج نکرده بودم و همه زندگیام را در آنجا میدیدم. متأسفانه شرایطی پیش آمد که از خانهام جدا شدم.
برخی معتقدند تلویزیون امروز در انحصار عدهای خاص است. نظر شما چیست؟
متأسفانه این موضوع واقعیت دارد. تلویزیون باید با مردم آشتی کند و به دامن جامعه بازگردد.
چرا مخاطبان تلویزیون کاهش یافتهاند؟
زیرا تلویزیون از مردم فاصله گرفته است. روزی تبلیغات در تلویزیون بیشترین بازده را داشت، اما امروز شبکه مجبور است سریالهایش را روی بیلبوردها تبلیغ کند تا دیده شوند. این موضوع برای سازمانی با بودجه مشخص از مجلس، نشانه ضعف مدیریتی است نه کمبود منابع.
مردم همچنان دوست دارند مجریان قدیمی مانند شما بازگردند. آیا امیدی دارید؟
بله، اگر مدیران رسانه ملی دیدی جامع و مردممحور داشته باشند، تلویزیون میتواند دوباره به دوران طلایی خود بازگردد. رسانه ملی باید صدای تمام اقشار جامعه باشد.
ماجرای فیلم عروسی برادرتان که باعث ممنوعالتصویریتان شد، چه بود؟
آن فیلم مربوط به حدود ۴۰ سال پیش است. در آن زمان مراسم عروسی روی نوار ویدئویی ضبط و گاهی در چهارراهها فروخته میشد. متأسفانه همان فیلم بعدها پخش شد و برای من و خانوادهام دردسر ایجاد کرد، در حالی که آن موضوع هیچ ارتباطی به من نداشت.
نظرتان درباره فعالیت پلتفرمهای نمایش خانگی چیست؟
نمایش خانگی آزادی عمل بیشتری دارد و مخاطب بیشتری را جذب کرده است. مردم به این فضا اقبال دارند، زیرا تولیداتش به سلیقه آنان نزدیکتر است. اگر تلویزیون نیز خواستههای مردم را در نظر بگیرد، دوباره جایگاه خود را بهدست میآورد.
تفاوت رئالیتیشوهای شبکه خانگی با نمونههای تلویزیونی در چیست؟
در تلویزیون نیز نمونههایی از این برنامهها داشتیم، اما اکنون بهدلیل فضای بازتر و آزادی خلاقیت، نسخههای خانگی موفقتر شدهاند و مردم نیز بیشتر استقبال میکنند.