عصر ایران نوشت: خودسوزی احمد بالدی در اهواز و رخدادهای مشابه آن در استان خوزستان، نه حوادثی فردی، بلکه تجلی تراژیک یک معضل اجتماعی عمیق در استان خوزستان است؛ استان ثروتمندی که درگیر یک پارادوکس ساختاری نابرابری است و این فاجعهها را میتوان با استناد به نظریات جامعهشناختی و فکتهای دقیق اقتصادی، نوعی کنش اعتراضی علیه سبک مدیریت ناکارآمد اقتصادی و بروکراتیک در میدان استان تحلیل کرد.
خوزستان با سهمی بالغ بر ۱۴.۸٪ از تولید ناخالص داخلی (دومین استان کشور)، همزمان با نرخ بیکاری کل بالاتر از ۱۲٪ و نرخ بیکاری جوانان تحصیلکردهای که تا ۴۳.۶٪ نیز تخمین زده میشود، نمونهی بارز پدیدهی «فقر در کنار ثروت» است؛ پدیدهای که در آن، مکانیسم تولید ثروت (صنایع بزرگ، نفت و پتروشیمی) از مکانیسم توزیع و ایجاد فرصتهای پایدار شغلی برای مردم بومی به طور کامل گسسته است.
از منظر امیل دورکیم، این وقایع را میتوان ترکیبی از خودکشیهای آنومیک و خودخواهانه دانست؛ آنومیک از آن رو که در یک جامعه با ظرفیتهای عظیم اما با نرخ بالای «ناامیدی» و عدم تحقق انتظارات، فروپاشی هنجارهای تنظیمکننده (قوانینی که باید عدالت و فرصت را تضمین کنند) رخ داده است. این حادثه اوج بروز خشونت ساختاری است. فقر، بیکاری مزمن، و عدم دسترسی به فرصتها، خود نوعی «خشونت نامرئی» و نظاممند هستند که بر جوانان خوزستان تحمیل میشود. «کنش خودسوزی»، در واکنش به خشونت مستقیم و لحظهای مأموران (تخریب دکه، برخورد توهینآمیز و تحریکآمیز)، تبدیل به یک فریاد بصری علیه کل منظومه مدیریتی نابرابر در استان میشود.
این نوع خودکشی از فقدان همبستگی یا پیوند ضعیف فرد با گروههای اجتماعی ناشی میشود. این کنش در لحظهی تقابل مستقیم با مأموران شهرداری و جملات تحریکآمیز (مانند "بسوزان ببینم چطوری میسوزی")، نشاندهندهی احساس تنهایی مطلق و بیکسی فرد است. احمد بالدی در آن لحظه احساس کرده است که هیچ نیروی اجتماعی، قانونی یا حمایتی از او و منبع نان خانوادهاش در برابر قدرت بوروکراسی دولتی و مأموران آن دفاع نمیکند. قطع پیوند عاطفی و حمایتی با ساختار رسمی، او را به انجام یک کنش نهایی سوق میدهد.
احمد بالدی به عنوان یک دانشجو (نماد طبقه متوسط یا جوانان دارای پتانسیل) که مجبور به کار در یک کسبوکار خرد خانوادگی (نماد اقتصاد بقاء) برای تأمین معاش است، تبدیل به نماد یک بحران هویت و معیشت میشود. او نه یک بزهکار بلکه فردی است که برای حفظ کرامت و نان خانوادهاش، در برابر نیروی ویرانگر بوروکراسی مقاومت میکند. امثال این جوانان، در نبردی نابرابر برای حفظ نان خود (دکه، بساط و انواع شغلهای دم دستی دیگر)، در برابر اقتدار رسمی بروکراتیک احساس کردهاند که قواعد بازی برای آنها کار نمیکند و هیچ نیروی اجتماعی، حمایتی یا قانونی از آنها دفاع نمیکند؛ این احساس تنهایی مطلق در برابر قدرت، جوهرهی خودکشی خودخواهانه را شکل میدهد.
مردم خوزستان همواره پیشگام تحول اقتصادی از طریق ابتکارات فرهنگی-اجتماعی بودهاند (نمونههایی چون برند فلافل در لشکرآباد، برند قهوه در عامری، بازارهای محلی کوت عبدالله و فرحانی با برند لباس عربی و ... ). این موارد نشاندهندهی وجود یک سرمایهی اجتماعی و فرهنگی پویای محلی برای تولید ثروت و اشتغال است. اما، این نوآوریهای مردمی دائماً با موانع ساختاری، مقرراتگذاری ناکارآمد و فساد ساختاری یا تصمیمات بوروکراتیک مواجه میشوند. دکهی بالدی نمادی از این اقتصاد غیررسمی و تلاش برای بقا است که توسط ابزار رسمی قدرت (تخریب به بهانهی پایان قرارداد یا عدم مجوز) تهدید میشود.
تکرار سلسلهوار این حوادث نشان میدهد که بوروکراسی در استان خوزستان، بهجای تسهیل و تنظیم امور، به ابزار اعمال خشونت ساختاری و مستقیم علیه اقتصاد بقای جوانان بیکار تبدیل شده است. جوانانی که «سرمایهی کار خرد» خود را، که آخرین پناهگاه تأمین معیشت است، در یک الگوی مدیریتی ناکارآمد در استان مییابند، عملاً از ساختار رسمی طرد شدهاند؛ این وضعیت رسماً به «اضطراب اجتماعی» مزمن دامن زده و امکان خلق تنشهای جدی و کنشهای اعتراضی را به شدت افزایش میدهد.
در حقیقت، خودسوزی این جوانان، بیانگر آخرین کنش ارتباطی علیه یک ناکارآمدی عمیق مدیریتی در بستر توسعهی رانتی است. این سیستم، کرامت انسانی و حق بر نان را قربانی اجرای خشک و بیرحمانهی مقرراتی میکند که نهتنها جوانان را از سهم عادلانهی منابع عظیم استان (نفت، پتروشیمی، و صنایع بزرگ) محروم کرده، بلکه در برابر اقتصاد مشروع بقا (کسبوکار خرد)، با خشونت مستقیم بوروکراتیک وارد عمل میشود. این الگوی مدیریتی، که منجر به توزیع نابرابر ثروت درون استانی شده است، بار شکست ساختاری اقتصاد کلان و گسست میان منابع و رفاه را پیوسته بر دوش همین جوانان میافکند؛ جایی که در لحظهی تقابل، پاسخ بوروکراسی به التماس معیشتی، تحریک به نابودی و بیتفاوتی مطلق است، و اوج آنومی اجتماعی را به نمایش میگذارد.