اعتماد نوشت؛ مفقودی دماوند؛ همین دو کلمه کافی است تا نگاه تلخت را به افق بدوزی که این دوکلمه، آغاز قمار با زندگی است. حالا شاید در دل شبهای طولانی تابستان، امیدی به یافتن کوهنورد مفقودی در گوشه و کنار این قله افسانهای؛ بام ایران باشد، اما در روزهای اواسط آذرماه که ناگاه همه نقاط ایران با کاهش دمای مشهودی روبهرو شد، حتی تصورش هم سخت است که بدانیم چه بر سر افرادی که در حال صعود به بلندترین قله ایران هستند، میآید و با چه سختیها و خطرهایی مواجه میشوند.
گفتنش برای ما که در اتاقی گرم نشسته و فنجان قهوه به دست روی کاناپه لم دادهایم و با گوشیهای خود اخبار را بالا و پایین میکنیم، ساده است، اما چه میدانیم از آنها که دل به کوه و کمر میزنند و برخیشان سالهاست کوهستانها و قلل ایران را بالا و پایین کردهاند، اما اعجاز دماوند، مدام آنها را به این قله میکشاند. هرچند حوادث کوهنوردی به خصوص در روزها و ماههای سرد سال هر سال نه تنها کام کوهنوردان، که اوقات همه را تلخ کرده است، اما نکته قابل توجه این است که با وجود توصیههای مداوم هواشناسی و کارشناسان، بازهم عدهای با آمادگی و برخی هم بدون آمادگی جسمی و ذهنی و تجهیزات کافی، اقدام به صعود برخی قلل مرتفع ایران میکنند. در این میان روزهای سیاه هم کم نبوده است؛ هنوز ۵ دی ماه ۱۳۹۹ را کوهنوردان به یاد دارند، روزی که ناگهان بادی با سرعت حدود صدکیلومتر، طبق گفته شاهدان عینی در قلل مرتفع شمال تهران، باعث کولاک شدید و برف و سرمایی از حدود ساعت ده پیش از ظهر شد که منجر به مرگ دوازده نفر و مصدومیت دهها نفر شد. سرعت باد آنقدر زیاد بود که بیش از صد نفر در ایستگاه هفت توچال مانده بودند و از ساعت یازده تا یک به علت باد شدید، فعالیت تلهکابین متوقف شده بود. کوهنوردان و اسکیبازان برای در امان ماندن از توفان، خودشان را به ایستگاه هفت و پنج رسانده بودند. طبق گفته مدیریت تلهکابین، بعد از ساعت یک با کاهش سرعت باد و حرکت تلهکابین، بیش از هفتصد نفر به پایین منتقل میشوند. با توجه به حجم قابل توجه کوهنوردان و اسکیبازان و گردشگران، اگر تلهکابین نبود، در همان ایستگاه هفت، این هوا و دما میتوانست منجر به فاجعهای انسانی شود. متاسفانه تنها یک فرد در ایستگاه پنج دچار هایپوترمی شد و جان باخت. هایپوترمی به دلیل افت دمای داخلی بدن در اثر مجاورت با سرما رخ میدهد، از لرزش شدید بدن، عدم تعادل و بریده بریده صحبت کردن و کمکم با کاهش سطح هوشیاری و ضربان قلب و تنفس، میتواند منجر به مرگ شود. باد سرما و رطوبت، از عوامل اصلی سرمازدگی در بدن هستند. اگر در مراحل اولیه خود فرد به علائمی که دارد توجه نکند، بدن وارد مرحلهای حادتر میشود. روز ۵ دی ۹۹ در ارتفاعات کلکچال، هشت نفر، دارآباد دونفر در بهمن، یک نفر در ایستگاه پنج توچال و یک نفر در دل بهمن در منطقه آهار، جان خود را از دست دادند. اما حوادث تلخ کوهنوردی، به خصوص در فصول سردتر، فقط برای افراد کمتجربه رخ نمیدهد. در تاریخ کوهنوردی ایران بسیاری کوهنورد باتجربه هم بودند که تجربه بارها صعود زمستانه به قلل مرتفع ایران، و حتی بام ایران؛ قله دماوند را داشتند، اما متاسفانه جان خود را از دست دادند. زندهیاد جلال رابوکی که از نسل اول هیمالیانوردان ایران بود، و به دلیل صعودهای پی در پی به دماوند شهره آفاق بود، در نهایت همان دیوسپید پای در بند، جانش را گرفت؛ و در فروردین ۸۱ که قصد صعود به این قله را داشت که بارها صعودش کرده بود و حتی رکورد صعود ۲۶ساعته از چهار جبهه دماوند را داشت، به دلیل شرایط نامناسب آب و هوا به توصیه دو همنوردش گوش نکرد و آن دو بازگشتند، اما پیکر بیجان جلال رابوکی، که احتمال سقوطش به دره یخار را میدادند، چندماه بعد در دره یخار پیدا شد.
حال چند روزی از مرگ تلخ بانوی کوهنورد گیلانی، طاهره حاصلی هم گذشته است که به گفته دخترش از سن ۴۳سالگی ورزش کوهنوردی را با فتح قلههای بلند آغاز کرد و به دماوند رسید و در سالهای اخیر، بارها تجربه شب مانی و صعود قله دماوند را به صورت انفرادی داشته است. ۱۹آذرماه امسال از دخترش خداحافظی کرد و کوله سنگینش را برداشت و عزم دماوند کرد. فیلمها و تصاویر صعودش را کوهنوردان در فضای مجازی مشاهده میکردند و بسیاری هم به او تذکر داده بودند که صعود انفرادی خطرناک است. حتی در روز حادثه هم کوهنوردانی که در مسیر بودند، به او توصیه میکنند که به دلیل هوای نامناسب بهتر است از صعود صرف نظر کند، اما ۲۲آذرماه طاهره حاصلی، ابتدای بامداد از بارگاه سوم رهسپار قلهای میشود که به گفته دخترش با عشق صعودش میکرد و متاسفانه اینبار، در مسیر بازگشت دچار سقوط میشود و در کافر دره، پیکر بیجانش را میان برف و سرما، امدادگران به پایین منتقل میکنند. حوادث تلخ کوهنوردی در تاریخ ایران کم نیست. اما نکته مهم این است که شاید آن طور که باید این حوادث تحلیل نمیشوند و برخی کوهنوردان نیز به خصوص در فصل سرما، توجهی به تجهیزات و توان فردی و حتی هشدارهای هواشناسی نمیکنند. تجهیزات این ورزش بسیار گران است و همین سبب شده است بسیاری از افرادی که از عهده تامین آنها برنمی آیند، با یک پوشاک نامناسب، عزم صعود کنند. مسالهای که جانشان را به مخاطره میاندازد و این قمار تلخ میان مرگ و زندگی، نه تنها جامعه کوهنوردی، بلکه همه افراد جامعه را دچار بهت و ناراحتی میکند. با دکتر حمید مساعدیان، رییس کمیته امداد و نجات فدراسیون کوهنوردی و متخصص طب ارتفاع و پزشکی کوهستان، درباره دلایل اصلی حوادث کوهنوردی به خصوص در فصل سرما گفتوگو کردم که در زیر میخوانید.
در ورزش کوهنوردی و کوهستان و ارتفاعات، فصل سرما دقیقا از چه زمانی آغاز میشود؟
در کوهستان فصل سرما تعریف خاص و زمان خاصی ندارد. برخی مواقع حتی در اواسط تابستان، مثلا در بیستم مردادماه امسال در دماوند دمای منفی بیست درجه و برف را شاهد بودیم. اینکه یک زمان خاصی را فصل سرما در نظر بگیریم، اصلا منطقی نیست. به همین خاطر هر فردی که تصمیم میگیرد به این فعالیت ورزشی بپردازد، برای اصول ایمنی فردی خود، باید همه شرایط آب و هوایی و وضعیت هواشناسی و ارتفاع قلهای که قصد صعود آن را دارد در نظر بگیرد. زمانی شما تصمیم به صعود قله توچال و زمانی هم تصمیم به صعود قله دماوند دارید، این دوقله ۱۶۰۰ متر اختلاف ارتفاع دارند و هرچه ارتفاع افزایش پیدا کند، به ازای هر هزارمتر، شش و نیم درجه سانتیگراد از دمای هوا کاسته میشود. ارتفاع بالاتر قاعدتا سرعت باد بیشتری دارد، در نتیجه دمای حسی که داریم کاملا متفاوت از آن دمای ثابتی است که دماسنج ارزیابی میکند. یک دمای منفی ده درجه در قله دماوند که در تابستان میتواند نرمال باشد، با یک سرعت باد ۵۰ کیلومتر در ساعت، این دما را به منفی ۲۵درجه سانتیگراد خواهد رساند. پس نمیتوان گفت که فصل خاصی برای سرما داریم و از این تاریخ فصل سرما آغاز میشود. قاعدتا پاییز و زمستان شرایط سختتر و سرما شدیدتر است. سال گذشته در قله دماوند دمای منفی ۵۸درجه سانتیگراد با سرعت باد صدکیلومتر در ساعت را شاهد بودیم که این شرایطی وحشتناک است و اگر بخواهیم اصول ایمنی را رعایت نکنیم، با جان خودمان بازی کردیم و برای هر صعودی باید همه شرایط را ارزیابی کنیم.
در مورد دمای حسی میشود کمی بیشتر شرح دهید .
هرچه دما کمتر و سرعت باد بیشتر باشد، حسی که فرد از دما و سرما دارد، میتواند تشدید شود. مانند اینکه شما سوار خودرو باشید و پنجرهها بسته باشد چه حسی دارید و زمانی که پنجره پایین باشد، یا سوار موتور باشید، چه حسی دارید. مسلما دمای حسیتان سوار بر موتور و در خودرو با پنجره پایین، پایینتر خواهد بود. به همین خاطر سرعت باد، میتواند حسی که فرد از سرما دارد را کاملا تشدید کند و برای فرد شرایط بسیار بحرانی ایجاد کند.
در ارتفاعات تهران به خصوص آخر هفته بسیاری افراد بدون حتی پوشاک مناسب فصل صعود میکنند و حتی برخی پیراهن نازکی بر تن دارند، این دمای حسی و سرعت باد آیا میتواند در ارتفاعات بالاتر، زودتر شرایط فرد با پوشش نامناسب را بحرانی کند؟
آنچه درباره دمای حسی عرض کردم، فقط تاثیرات باد و سرما بود. قاعدتا شرایط لوازم و تجهیزات فرد، یکی از مهمترین فاکتورهای اصول ایمنی در ورزش کوهنوردی است. اگر تجهیزات مناسب نداشته باشید، دمای حسی که کاهش پیدا کند، فرد را سریعتر به مرحله تخلیه انرژی و خستگی مفرط خواهد رساند. به همین خاطر داشتن لوازم و تجهیزات مناسب صعود و منطقه صعود میتواند یکی از عواملی باشد که در ارتقای ایمنی و سلامتی فرد بسیار موثر باشد. حتی فرد باید آموزشهای لازم را داشته باشد که به چه میزان لباس بپوشم و با چه شدتی فعالیت کنم که دچار تعریق نشوم. خود تعریق زیاد، سبب خیس شدن پوشاک میشود و این رطوب میتواند دمای حسی را بهشدت کاهش دهد. در نتیجه لوازم و تجهیزات و آموزش کافی داشتن درباره اینکه من چگونه به این ورزش بپردازم تا پوشاکم خیس نشود یا از پوشاکی استفاده کنم که بتواند تعریق مناسبی داشته باشد، تا رطوبتی که هنگام فعالیت از بدنم متصاعد میشود، سبب خیس شدن پوشاکهای زیر من نشود. همه اینها جزو اصولی است که حتما باید یک کوهنورد به آن دقت کند. پوشاک حرفهای مانند پوشاک گورتکس، پوشاکی است که به باد اجازه نفوذ در درون پوشاک و بدن فرد نمیدهد، ولی از جهتی میتواند رطوبت را از داخل خودش به بیرون منتقل کند. در نتیجه از ایجاد رطوبت در پوشاک زیر جلوگیری میکند و اجازه نمیدهد که باد دمای حسی را برای فرد تشدید کند. پس پوشاک مناسب، اطلاعات کافی در مورد سرعت صعودی که قصد انجام آن را دارید. شرایط هواشناسی را از قبل چک کردن و گذراندن دورههای آموزشی پزشکی کوهستان، هواشناسی، همه میتواند در افزایش ایمنی فردی که قصد صعود به ارتفاعات را دارد، نقش موثری داشته باشد.
برخی کوهنوردان با توجه به هزینههای چندصدمیلیونی برای یک پوشاک کامل و کوله و کفش مناسب، از استطاعت کافی برای تجهیزشدن برخوردار نیستند و از طرفی هم افراد زیادی به این فعالیت ورزشی علاقهمند هستند. توصیه شما به این افراد که علاقه دارند اما تجهیزات ندارند، چیست ؟
اگر تجهیزات ندارید صعود نکنید و لطفا براساس میزان تجهیزات و لوازم خود صعود کنید. قاعدتا فردی که میخواهد صعود به قله دماوند در فصل زمستان داشته باشد، با صعود زمستانه توچال یا کلکچال، میتواند همه باهم متفاوت باشد. حادثه ۵ دی ۹۹ را کسی فراموش نخواهد کرد. در ارتفاع ۳۲۰۰متری دمای هوا و سرعت باد به حدی رسید که ۱۲نفر جان خود را از دست دادند. پس اگر وسایل مورد نیاز برای یک صعود ایمن را ندارید، اجازه ندارید خودتان را در معرض چنین خطری قرار دهید که متاسفانه در بسیاری مواقع منجر به مرگ افراد شده است.
برخی کوهنوردان این ورزش برایشان نوستالژیک است و خیلی اعتقادی به تجهیزات حرفهای ندارند. با کمترین تجهیزات هر هفته صعود میکنند و تعداد قابل توجهی از این نوع افراد در کوهستانها مشاهده میکنیم. درکنار این افراد هم برخی تجهیزات بیش از حدی دارند که شاید حتی یک بار هم از آنها استفاده نمیکنند. این حجم از تفاوت و تناقض بین افراد و اقشار در جامعه کوهنوردی از چه نشات گرفته است؟
هر ورزشی روانشناسی خاص خودش را دارد. روانشناسی فوتبال را نمیتوان با تنیس یا کشتی مقایسه کرد. روانشناسی کوهنوردی نیز کاملا با دیگر رشتهها متفاوت است و شما در شرایطی به این فعالیت ورزشی میپردازید که با آن شدت فعالیت ورزشی بالایی که دارید، با آن سختی برنامه و کولهبار سنگینی که حمل میکنید، مسلما فردی که میخواهد دماوند را صعود کند، برای ارتقای ایمنی خود، حتما بین ۲۰ تا ۳۰ کیلوگرم بار باید همراه خود ببرد. تازه شما در شرایطی قرار میگیرید که زمانی که قدم به ارتفاع سه هزارمتر بالاتر میگذارید، کمبود اکسیژن و دسترسی شما به اکسیژن میتواند سیستم مغزی عصبی را تحت تاثیر خود قرار دهد و در نتیجه کمبود اکسیژن میتواند سیستم تفکر و کورتکس مغزی ما را که رفتارهای ما را شامل میشود، دچار اختلال کند. در نتیجه خستگی مفرط، سرمای شدید و هایپوترمی و تخلیه انرژی، همه اینها ممکن است فرد را در شرایطی قرار دهد که اصلا متوجه نشود چه بحرانی در انتظارش است و چه آسان میتواند خودش را به مرحله مرگ نزدیک کند. تجربه یکی از مهمترین فاکتورها در سلامت بودن یک فرد است. شما اگر قصد یک صعود زمستانی به قله دماوند را دارید، باید حداقل ده صعود تابستانی و چند صعود زمستانی توچال را داشته باشید. خودتان را در شرایط سخت قرار داده باشید. چند صعود پاییزه داشته باشید. بعد به خودتان اجازه دهید تا یک صعود زمستانه داشته باشید. اینکه بگویید من لوازم و تجهیزات را دارم و وضعیت هواشناسی را هم چک کردم و حالا عزم به صعود قله دماوند در زمستان کنم، اصلا چنین نگاه فرد به ورزش کوهنوردی کاملا اشتباه است و مشاهده میکنیم افرادی را که متاسفانه دچار حادثه میشوند و حتی جان خودشان را از دست میدهند، به علت بیدقتی نسبت به همین شرایط است. افرادی که نوستالژیک فکر میکنند و یک صعود دماوند برایشان همه زندگیشان است و از بچگی آرزوی یک بار صعود دماوند را داشتند، قاعدتا اینها افرادی هستند که تجربه کافی ندارند و خودشان را به مرحله پرمخاطرهای میرسانند و یک جایی دچار مشکل میشوند که نداشتن تجهیزات و نداشتن تجربه و آموزشها، همه اینها میتواند خطر مرگ برای این افراد داشته باشد و متاسفانه ما در این سالهای اخیر بسیار شاهدش بودیم که چرا برخی کوهنوردان بیتجربگی میکنند و به فعالیتهای پرمخاطره میپردازند و برای فضای مجازی خود که بخواهند در اینستاگرام خودی نشان دهند، اقدام به صعودهایی میکنند که میتواند بسیار پرمخاطره باشد و همین سبب این حجم از تلفات سالانه شده است.
آماری از تلفات صعود به قله دماوند در سال گذشته دارید؟
سال گذشته در قله دماوند ۱۱نفر کشته شدند. امسال تا اواخر آذرماه، با توجه به مرگ خانم حاصلی، این هشتمین تلفات امسال دماوند بود. در حالی که هنوز فصل زمستان هم آغاز نشده است.
با مقایسه حوادث کوهنوردی در زمان گذشته و امروز، باتوجه به همه شرایط، میتوان گفت که حوادث امروز بیشتر است یا در دهههای گذشته؟ آیا میتوان گفت با افزایش تجهیزات به روزتر، حوادث کوهنوردی کمتر شده است؟
ما همه جوانب را باید در نظر بگیریم. شما تعداد علاقهمندان به کوهنوردی را امروز نمیتوانید با ده سال قبل و به هیچوجه با بیست یا سی سال پیش مقایسه کنید. من صعودی در سال ۷۱ به قله دماوند در اوج فعالیت کوهنوردان که تابستان بود، داشتم. کل افرادی که در منطقه بودند حدود ۱۰۰تا۱۵۰ نفر بودند. تازه بارگاه سوم جدید هم هنوز راهاندازی نشده بود. امروز در تابستان همین امسال، آمار ۲۸۰۰نفر و ۳۰۰۰نفر و ۳۳۰۰نفررا فقط در مسیر جنوبی دماوند داشتیم. وقتی علاقهمندان زیاد میشوند، حوادث و خطاها هم بیشتر و در نتیجه تلفات نیز افزایش مییابد. اینکه ما بگوییم امروز حوادث و کشتههایمان بیشتر است، این نشاندهنده افزایش علاقهمندان به این رشته ورزشی هم هست. همچنین باید بحث فضای مجازی و روانشناسی اجتماعی را نیز در نظر گرفت و سال به سال به علاقهمندان این ورزش افزوده میشود.
باتوجه به مرگ تلخ زندهیاد طاهره حاصلی در ۲۲آذرماه امسال براثر سقوط در مسیر بازگشت از قله دماوند، آیا میتوان ایشان را که صعود و شبمانی به دفعات در قله دماوند و در فصول سرد داشته است، با جلال رابوکی مقایسه کرد که در فروردین۸۱ به دلیل کولاک در راه دماوندی که بارها صعودش کرده بود، جان سپرد؟ افرادی که تجربه صعود در زمستان را زیاد داشتند، به نظر شما مهمترین دلیل حوادث تلخ برای این افراد از نظر شما چیست؟
در این ورزش فرد وقتی چند موفقیت به دست میآورد و مثلا چندصعود زمستانه موفق به دماوند، دچار یک غرور و اعتماد به نفس کاذبی میشود که تصور میکند دماوند از پس من برنمیآید و من میتوانم در سختترین شرایط قله دماوند را صعود کنم و این سبب میشود که فرد خودش را در شرایط بسیار پرخطری قرار دهد که نتیجهاش میشود جلال رابوکی. میشود بسیاری از کوهنوردانی که متاسفانه جان خودشان را در دماوند از دست دادند. مانند حادثهای که سال گذشته برای کوهنوردان لارستانی در دماوند رخ داد و افراد باتجربهای هم بودند و تمرینات خوبی هم داشتند، اما خطاهایی کردند که سبب شد سه نفراز چهارنفر جانشان را از دست دادند.
زندهیاد جلال رابوکی هم شاید آن همه تجربیات سبب شده بود که دچار اعتماد به نفسی شود که این اعتماد به نفس کاذب، سبب شد با اینکه دو نفر دیگر که آن روز همنوردش بودند و گفتند برگردیم و برگشتند، اما ایشان گفتند نه، من بیش از ۳۸۰ بار دماوند را صعود کردم و میروم برای صعود قله و رفتند و هفت ماه بعد پیکر بیجانشان در مسیر دره یخار پیدا شد. خانم حاصلی هم بخشی از دلیل مرگشان را میتوان ناشی از غرور دانست. و اینکه در هنگام صعود در چه ساعتی بودند، آیا به تاریکی هوا خورده بودند؟ براساس آنچه مشخص است، ایشان حدود سیصدمتر از حدود آبشار یخی سقوط کرده است و از آثار روی بدنشان مشخص است که در اثر سقوط جانشان را از دست دادهاند. آیا هوا تاریک بوده یا مسیر یخ بسته بوده، آیا باد ایشان را پرت کرده است؟ چون در شرایطی که ایشان پیدا شدند، دستشان در جیبشان بوده است، یعنی حتی فرصت نکرده بودند که واکنشی نشان دهند و خودشان را نجات دهند و متاسفانه نتیجه در نهایت مرگ بود.
خطاهای مختلفی که منجر به تکرار حوادث تلخ در کوهنوردی و به خصوص فصل سرما میشود را اگر امکان دارد بیشتر توضیح دهید.
یکی بحث این است که وقتی من توان مالی کافی برای خرید تجهیزات حرفهای ندارم، نداشتن تجهیزات یک مانعی میشود که صعود پرخطر شود. شاید فرد آرزویش را هم داشته باشد، اما زمانی که به اندازه کافی تجهیز نیست، خودش را به مرحله پرخطری میاندازد. مانند سرمازدگیهایی که ما هر سال در ارتفاعات دماوند، علمکوه، سبلان و حتی توچال داریم. متاسفانه افرادی هستند که به ارتفاعات میروند و به علت نداشتن تجهیزات انگشتان دست و پاهای خود را از دست میدهند. هر ساله شاید بیش از ۴۰ تا۵۰ نفر هستند که به کلینیکهای ما مراجعه میکنند و به علت نکروز انگشتان، انگشتان خود را از دست میدهند. ما هیچ حکم جبری نداریم که جلوی فردی را بگیریم که به ارتفاعات برود یا نرود. خودش باید براساس منطق و استدلال خود، ببیند آیا اجازه صعود در یک دمای منفی چهل تا ۵۰ درجه زیرصفر با سرعت باد ۴۰تا۵۰ کیلومتر حتی ۸۰کیلومتر در ساعت را دارد و خودش را ارزیابی کند. فدراسیون کوهنوردی فقط توصیه میکند. این توصیهها را خود کوهنورد باید استدلال و تفکر کند و انتخاب کند که جانش بیشتر ارزش دارد یا اینکه خودش را به مخاطره بیندازد و این نتایج تلخی که همه مشاهده میکنیم را در بر داشته باشد.
باتوجه به حادثه تلخ ۵ دی که شما هم به آن اشاره کردید در شرایط کولاک شدید ۱۲نفر جانشان را در ارتفاعات شمال تهران از دست دادند، در این میان کوهنوردی مانند مرحوم عباس کلهر خودش به افراد بسیاری کمک کرد و متاسفانه در سال ۱۴۰۰ خود این فرد جانش را در صعود زمستانه علمکوه به همراه حامد شاهحسینی از دست داد. این را چگونه میتوان تحلیل کرد که یک کوهنورد حرفهای خودش به دیگران توصیه میکند و بازخودش در شرایطی گرفتار میشود. دلیل تکرار این حوادث تلخ چیست؟
این همان بحث غرور کاذب است که من به خودم اطمینان بیش از حدی دارم که فکر میکنم از پس همه شرایط سخت میتوانم برآیم. عباس کلهر متاسفانه خودش شاید تجربه کافی برای صعود زمستانی گرده آلمانها را نداشت. من قصد اتهام زدن ندارم اما همراه خودش فردی را برده بود که تجربه کافی برای صعود زمستانه علمکوه نداشت. آقای حامد شاهحسینی که ابتدا ایشان فوت میکند و بعد از دو روز متاسفانه باتوجه به اینکه حتی امداد هم به آنها میرسد، دراثر هایپوترمی جانش را از دست داد.
آیا فدراسیون کوهنوردی ایران نمیتواند برای صعودهای زمستانه به قلههای مرتفعتر ایران مانند دماوند و علمکوه و سبلان، مجوزی درنظر بگیرد و به همه افراد اجازه صعود ندهد؟
ما توصیه میکنیم که این شرایط را درنظر بگیرید. فدراسیون کوهنوردی نه میتواند پلیس کوهستان بگذارد و نه میتواند ممانعت کند. دایم توصیه میکنم اگر یک صعود زمستانه میخواهید داشته باشید، باید دورههای آموزشی مرتبط را بگذرانید. در این شرایطی که اعلام میشود صعود نکنید. لوازم و تجهیزات مناسب و تجربه کافی برای صعود به ارتفاعات داشته باشید. ولی متاسفانه بازهم افرادی هستند که توجه نمیکنند. ضمنا ما در شرایطی فعالیت ورزشی میکنیم که همه مسائل تحت کنترل و اختیار ما نیست. طبیعت یک لحظه ممکن است آن روی خشن خود را به شما نشان دهد و باعث بروز یک حادثه دردناک شود.
آیا حادثهای مانند ۵ دی ۹۹ بازهم ممکن است تکرار شود؟ باتوجه به اینکه آن زمان هم هواشناسی تااین حد سرعت باد و کولاک را پیشبینی نکرده بود.
هواشناسی هم همراه با احتمالات است و صددرصد نمیتوان همه شرایط را پیشبینی کرد. کوهستان میتواند در یک لحظه همه شرایط را به هم بریزد و میتواند برگ پرخطر خود را رو کند و شما باید از قبل پیشبینی آن شرایط را میکردید. وقتی از قبل پیشبینی نکرده باشید و همه مسائل را در نظر نگرفته باشید، ممکن است آن فاجعه ۵ دی رخ دهد. اصلا تصور هم نمیکردند یک وضعیت هواشناسی با سرعت باد ۱۰۰کیلومتر در ساعت در قله کلکچال در ارتفاع ۳۲۰۰متری چسبیده به شهر تهران رخ دهد.
۱۲نفری که در حادثه ۵دی۹۹ فوت کردند هم به نظر شما اگر تجهیزاتشان بهتر بود، ممکن بود زنده بمانند؟
اگر تجهیزاتشان بیشتر بود و اگر شرایط را قبلا میدیدند که این هوا دارد به سمت بحرانی شدن میرود و زودتر فرود میآمدند، مثل خیلی از افراد دیگر که زودتر فرود آمده بودند، شاید امروز آنها هم زنده بودند. لحظه به لحظه باید هوا را ارزیابی، پیشبینی و پیشگیری کنیم. شما در صعود قله توچال وقتی تا پناهگاه امیری میروید، شرایط مناسب است. اما بعد از آن به ناگهان سرعت باد افزایش پیدا میکند. چون فضا باز میشود. این افزایش سرعت باد میتواند سرما را تشدید کند و شرایط پرمخاطرهای ایجاد کند.
خود مرحوم علی امیری هم که۱۹ آذر ۷۳ جانش را در مسیر قله توچال از دست داد و خانوادهاش به یاد او پناهگاه امیری را بنا نهادند، به نظر شما اگر میانه راه از همان محدوده بازمیگشت، ممکن بود زنده میماند؟
من آن شب در بیمارستان شهدای تجریش بودم و اتفاقی که آن روز افتاد، ایشان بعد از صعود قله در راه بازگشت و نزدیک پناهگاه امیری که امروز هست و آن زمان نبود، سرما باعث سرمازدگی خیلی از کوهنوردان شده بود که چندنفر از آنها به بخش اورژانس بیمارستان شهدای تجریش مراجعه کردند، به خاطر دارم سرمازدگیهای بسیار شدیدی داشتند که حتی یکی از آنها گفت یکی از دوستانمان در مسیر قله توچال است و گرفتار شده است. ولی آن زمان دیگر واقعا نمیشد کاری کرد و ایشان هم جان خودش را متاسفانه از دست داد.
متاسفانه در ورزش کوهنوردی بسیاری افراد بحث آموزش را جدی نمیگیرند و هزینه دورههای آموزشی را بهانه آموزش ندیدن خود میدانند. چقدر میتوان با گذراندن دورههای آموزشی مختلف از حوادث کوهنوردی جلوگیری کرد؟
ما با ورزشی سروکار داریم که به جان ما بستگی دارد. برای این ورزش با این شرایط، باید لوازم و تجهیزات لازم را داشته باشیم و هزینه کنیم و آموزشهای لازم را ببینیم.آموزش بخشی از ورزش کوهنوردی است. هیچ فدراسیون ورزشی ۳۵دوره آموزشی ندارد. باتوجه به اینکه صعودهای زمستانه بسیار خطرناک هستند، هرچقدر ما تجهیزتر و آمادهتر باشیم، صعود ایمنتری خواهیم داشت.