اعلام عزای عمومی دیرهنگام؛ بی‌تدبیری در زمانی که غم از دست دادن عزیزت تازه است

ظهر روز دوم خرداد زمانی که خوزستانی‌ها در حال تدارک جشن برای آزادی خرمشهر در همه شهرهایشان بودند، اتفاقی هولناک همه چیز را تغییر داد و شادی را به عزا بدل کرد.

به گزارش تازه نیوز، نسرین نیکنام در دیدارنیوز نوشت: ریزش متروپل در آبادان؛ ساختمانی که درست است ریزش آن جان ۲۹ نفر را گرفت، اما صد‌ها خانواده عزادار شدند و غمی بزرگ بر دل و جان مردم کشور نشسته است.

این غم هر روز بزرگ و بزرگتر می‌شود وقتی فیلم‌های افتتاح کافه مری که مریم و رامین می‌خواستند آینده شان را با آن بسازند، در همه صفحات مجازی دست به دست می‌شود و با دیدن آن گویا سنگ بزرگی روی قلبت افتاده و آنقدر بغض راه گلویت را می‌بندد که چاره‌ای جز گریه کردن نداری.

وقتی می‌بینی نامزد شیرین، خواهر رامین که همین روز‌ها باید رخت دامادی بر تن می‌کرد، اما پیکر همسرش را بدرقه می‌کند، پشت سر پیکر شیرین گویی مرگ را می‌رقصد و مادرش برایش کِل می‌کشد دلت می‌خواهد این آهنگ رضا صادقی به واقعیت بیپوندند و دنیا بایستد و تو از آن پیاده شوی.

این زخم عمیق  حالا حالا‌ها خوب نمی‌شود و اگر هم خوب شود جایش تا ابد بر دل همه جا می‌ماند، مثل زخم فاجعه پلاسکو که هنوز یادآوری آن روز از تو آدم دیگری می‌سازد و غم رفتن ۱۶ آتش نشان را هنوز نمی‌خواهی که باور کنی.

اما در این میان چیزی که غم مردم را مضاعف می‌کند بی‌توجهی مسئولان و دولتی‌ها به ادای احترام به رفتگان و بازماندگان فاجعه متروپل است؛ استاندار خوزستان در همان روز برای آبادان و خرمشهر اعلام عزای عمومی کرد، اما چشم‌ها منتظر ماندند تا ببینند دولت در این زمینه چه تصمیمی می‌گیرد، اما روز‌ها از پی هم گذشت و خبری از اعلام عزای عمومی نشد تا روز هشتم خرداد که مسئولان یادشان افتاد که عمق فاجعه آنقدر زیاد است که باید برای آن عزای عمومی اعلام کرد.

در این چند روز از وزیر گرفته تا معاون اول، رفتند و جلوی دوربین‌های عکاسی و تلویزیونی ظاهر شدند و تلاش کردند خودشان را از مردم بدانند و با آن‌ها همدردی کنند، غافل از اینکه حضور آن‌ها غم زنی که شوهرش، پسرانش و چند عضو دیگر خانواده اش زیر خروار‌ها خاک و آهن و بتن گم شده را تسکین نمی‌دهد.

در همان روز‌ها مدام خبر‌هایی منتشر می‌شد که روند آوار برداری به دلیل نبود تجهیزات و امکانات اولیه به کندی پیش می‌رود و مردم تصورشان این بود که حضور دولتی‌ها می‌تواند این امر را تسریع ببخشد، اما شرایط آن طور که باید پیش نرفت و هنوز هم به گفته مردم محلی آدم‌های زیادی زیر آوار‌ها هستند که اگر در روز‌های اول تجهیزاتی می‌بود و آوار برداری زودتر انجام می‌شد شاید امید به زنده ماندن آنها هم بیشتر بود، اما …

این روز‌ها می‌گذرد و آوار‌ها هم بالاخره برداشته می‌شو و اجساد گم شده پیدا می‌شود، اما برخی کوتاهی‌ها و کم‌کاری‌ها و برگزاری جشن در تهران و عدم اعلام عزای عمومی در کشور زمانی که غم از دست دادن عزیزت تازه است هرگز فراموش نمی‌شود و همه این‌ها یک پیام دارد: “بی تدبیری”.

این مطالب را هم ببینید:

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.