چین علیه ایران با بستن تنگه هرمز/ آقای شریعتمداری وقت کشور را با این ادعاها تلف نکنیم!

اظهارات حسین شریعتمداری دربارع بشتن تنگه هرمز مورد انتقاد فعالان سیاسی قرار گرفته است.

به گزارش تازه‌نیوز، کیومرث اشتریان استاد دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت: آقای شریعتمداری در یادداشت روز چهارشنبه کیهان در حمایت از بستن تنگه هرمز نوشته است: «دلیلی ندارد که کشورهای متخاصم از تنگه‌ای که در آب‌های سرزمینی کشورمان قرار دارد اجازه عبور داشته باشند».

ایشان به نقل از روزنامه آمریکایی بوستون‌گلوب می‌گوید بستن تنگه هرمز شدیدترین پاسخ‌گویی علیه منافع آمریکا خواهد بود، اما نمی‌گوید که امروزه دیگر بستن تنگه هرمز بیش از هر چیز علیه منافع چین است. اگر چنین باشد، که هست، همه استدلال‌های حقوق بین‌الملل آقای شریعتمداری برای بستن تنگه هرمز بلاموضوع و بلاوجه است، چون با بستن تنگه هرمز، چین به کشور متخاصم تبدیل خواهد شد.

آیا می‌توانید چنین استدلالی را بر ضد منافع چین به کار ببرید؟ نکته اساسی دیگر آنکه در یک تحلیل نظامی، مهم بستن تنگه هرمز نیست، بلکه مهم توان ادامه آن است. «زمان» در چنین جنگ‌هایی عامل تعیین‌کننده است. بدون توجه به عامل زمان و توان تداوم بستن تنگه هرمز و قدرت بسیج بین‌المللی آمریکا، اروپا، چین و… علیه این اقدام، ایران به ورطه آسیب خواهد رفت.

بستن تنگه هرمز، با توجه به ائتلاف بین‌المللی و اتفاق‌نظر همه قدرت‌ها علیه آن امکان‌پذیر نیست. اگر هم بشود، بیش از یک هفته دوام نخواهد آورد. بعید است که این را ندانند. پس وقت خود را و فرصت کشور را با این ادعاهای بی‌پایه تلف نکنیم. تفاوت «شجاعت» و «بی‌مسئولیتی» در برابر سرنوشت ایران در همین نکته نهفته است.

در رسانه‌ها و مطبوعات کشور تحلیل‌هایی منتشر می‌شود که به خودی خود می‌تواند مایه پویایی و سرزندگی باشد. برخی از این تحلیل‌ها واجد خطاهای راهبردی هستند. مشکل اینجاست که چنین تحلیل‌هایی منبع اصلی برای شماری از تصمیم‌گیران است. برخی از این روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران نقش پدرخوانده را برای سایرین ایفا می‌کنند و متأسفانه اساسا نوشته‌هایشان صلاحیت و کفایت لازم را برای چنین امر خطیری ندارد.

وقتی به این سادگی و با وجود تذکرات صریح کارشناسان درباره روابط با چین به خطا می‌روند حتما در امور دیگر هم چنین خطایی را مرتکب می‌شوند. گاه تحلیل‌هایی از ایشان صادر می‌شود که به طرز حیرت‌آوری ساده‌لوحانه است؛ از کنار آن می‌گذریم، چون به باور نمی‌آید که پذیرش رسمی داشته باشد؛ ولی به طرز شگفت‌آوری دارد. درواقع هاضمه تحلیلی و سازه فکری این افراد به‌گونه‌ای‌ است که هر داده و اطلاعاتی را به دانشی جناحی تبدیل می‌کنند و انسان درمی‌ماند که با آنان چه کند.

ببینید که یک تهدید امنیتی-اقتصادی ناشی از قرارداد چین-اعراب چگونه در هاضمه تحلیلی و سازه فکری اینان دگرگون می‌شود: «دهه‌ها طول می‌کشد تا نظم جهانی مستقر شود یا تغییر کند. آمریکا پس از فروپاشی بلوک شرق (سال ۱۹۹۱)، از نظام تک‌قطبی خبر داد. اما ۳۰ سال بعد، سیاست‌مداران بسیاری در غرب اتفاق‌نظر دارند که نظم آمریکایی به سر آمده و محور قدرت، درحال انتقال از غرب به آسیاست.

سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان، در بستر این تغییر نظم جهانی اتفاق افتاده است. …گسترش روابط چین و عربستان بیش از آنکه چالشی برای ما باشد، چالشی راهبردی برای سیطره بلامنازع آمریکاست». (یادداشت روزنامه کیهان، ۲۴ آذر ۱۴۰۱)

این چنین موضع ایدئولوژیک-جناحی (که ربطی به ایدئولوژی ارزشی ندارد) از آنجا که از حیث استدلالی و منافع ملی تهی است و از آنجا که فاقد اعتمادبه‌نفس است، برای اثبات خود دست‌به‌دامن وب‌سایت کانال یک تلویزیون آلمان می‌شود که نوشته است: ««این سفر، بخشی از اقدام تهاجمی چین است. پیام چین به آمریکا واضح است. ناظران، این سفر را نه‌تنها به لحاظ اقتصادی مهم می‌دانند، بلکه آن را پیام واضح ژئوپلیتیک عربستان و چین به آمریکا می‌شمارند». (همان)

این هاضمه تحلیلی-جناحی سپس بار منفی تحلیل خود را بر سر «محافل غرب‌گرا در ایران» و «ترکیب کج‌فهمی و خط نفوذی» و… می‌ریزد. نمی‌دانم چگونه از پشت این حصار در حصار جناحی می‌توان به این برادران پیامی رساند که دقیقا به خاطر این رویکرد شماست که منافع ملی در خطر است. این‌گونه تحلیل‌های شما به‌صورت ساده‌لوحانه‌ای در برخی مراکز رسمی تکرار می‌شود و اساس مُلک را ویران می‌سازد.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.