رابطه پرتنش ایران و آمریکا به جنگ ختم می‌شود؟

مسیری که ایران و آمریکا در آن قرار دارند مسیری است که هر دو با آن راحت هستند، به‌رغم این واقعیت که پر از تنش و سوءتفاهم است و حتی می‌تواند منجر به جنگ شود.

به گزارش تازه‌نیوز، روزنامه هم میهن نوشت: آنچه در ادامه می‌خوانید، دیدگاه‌های رسانه‌‌های خارجی است که صرفا جهت اطلاع‌رسانی منتشر می‌شود.

۷ اکتبر روزی بود که دنیا را تغییر داد. حمله غافلگیرانه حماس به اسرائیل با یک جنگ تلافی‌جویانه گسترده و مرگبار در غزه همراه شد. ایالات متحده – یک بازیگر اصلی امنیتی در خاورمیانه، با متحدان و دشمنان خود در منطقه – اکنون یک هدف در نظر دارد. یک گروه شبه‌نظامی عراقی مورد حمایت ایران، سه سرباز آمریکایی را در یک حمله پهپادی که در پایان ژانویه به یک پایگاه آمریکایی در اردن انجام شد، کشت و آمریکا را به انجام موجی از حملات تلافی‌جویانه علیه نیروهای تحت حمایت ایران در سراسر منطقه سوق داد. واشنگتن همچنین با حوثی‌های یمن درگیر است. حوثی‌ها یکی دیگر از متحدان ایران هستند که با ایجاد اختلال در حمل‌ونقل جهانی از طریق حمله به کشتی‌های باری در دریای سرخ، قدرت دریایی آمریکا را به چالش می‌کشند.

بیشتر بخوانید:

در نتیجه ترس از یک جنگ بزرگتر در خاورمیانه افزایش یافته است. ایران و به‌ویژه روابط خصمانه‌اش با آمریکا، به‌طور قطع در مرکز این تنش قرار دارد. چرا شرایط اینگونه است؟ چه چیزی باعث ایجاد تنش بین تهران و واشنگتن می‌شود؟ داستان پیچیده‌تر از آن است که به نظر می‌رسد. مهم نیست که در جهان چه اتفاقاتی رخ داده و قرار است رخ دهد، به نظر می‌رسد که این رابطه به همین شکل باقی خواهد ماند؟ اما چرا؟ آیا ممکن است کیفیت این رابطه تغییر کند؟ پاسخ پیچیده است، اما عناصر اصلی آن برای بسیاری شناخته شده است. در سال ۱۹۵۳، ایالات متحده و بریتانیا برای حمایت از سرنگونی نخست‌وزیر منتخب ایران و قدرت دادن به شاه، تبانی کردند. در سال ۱۹۷۹ انقلاب اسلامی ایران شاه را سرنگون کرد و شاه از کشور فرار کرد.

ایالات متحده شاه را برای درمان سرطان پذیرفت و خشم بسیاری از منتقدان او را در ایران برانگیخت. کمی بعد آمریکایی‌ها در سفارت آمریکا در تهران اسیر شدند. در سال ۱۹۸۰، جیمی کارتر دستور اجرای عملیاتی را برای نجات آنها داد که با شکست مواجه شد. ایالات متحده بعدها، از عراق در جنگ طولانی و خشونت‌آمیزش با ایران حمایت کرد و دشمنی متقابل بین واشنگتن و تهران ادامه یافت. دو ایده وجود دارد که اغلب زیربنای استراتژی آمریکاست که باید از بین برود. اول اینکه رژیم ایران سقوط خواهد کرد و ایران ناگهان به یک متحد طرفدار آمریکا تبدیل خواهد شد. اینطور نیست که این امر غیرممکن باشد اما پیش‌فرض قرار دادن یک استراتژی بر مبنای امید، مسیر درستی برای جلو رفتن نیست. علاوه بر این، ارزش دارد به تجربیات اخیر آمریکا در مورد تغییر رژیم – در عراق، افغانستان، لیبی و فراتر از آن – توجه کنیم تا متوجه شویم که حتی پس از پایان یک رژیم، اوضاع همیشه به طور پیوسته بهبود نمی‌یابد. ایده دوم این است که آمریکا و دولت فعلی ایران می‌توانند با هم دوست باشند.

حقیقت این است که ایران کشوری بسیار مغرور و ملی‌گرا است که عمیقاً به لحاظ تاریخی احساس عظمت می‌کند. در مقاطع مختلف، ایرانیان باستان بر بسیاری از مناطق کنونی جهان عرب حکومت می‌کردند. ایران با همه نابسامانی و فقر کنونی وارث یکی از تمدن‌های بزرگ جهان است. علاوه بر این، انقلاب اسلامی در ذات خود ضدآمریکایی است. رهبران مذهبی که ایران را اداره می‌کنند، ایدئولوژی‌ای ساخته‌اند که به همان اندازه که به اهمیت دین مربوط می‌شود، به اهمیت مقاومت در برابر آمریکا نیز مربوط می‌شود اما حالا که تغییر رژیم و دوستی با ایران ممکن نیست، آیا می‌توان با تهران رابطه کاری داشت؟

مهمترین تلاش دو کشور مربوط به دوران باراک اوباما و حسن روحانی می‌شد که در آن هر دو از ایجاد یک رابطه جدید صحبت کردند اما این رابطه بر مبنای دوستی نبود. همانطور که جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران به من گفت، توافق هسته‌ای ایران نه براساس اعتماد، بلکه براساس بی‌اعتمادی بود. هر یک از طرفین به دقت از منافع خود در این سند محافظت کردند اما این توافق امکان یک رابطه کاری را ایجاد کرد و ایران به آن توافق پایبند بود. دونالد ترامپ، آن توافق و آن فرصت را از بین برد. کمی بعد در ایران، نیروهای مخالف برجام و ایده نزدیکی با واشنگتن به قدرت رسیدند. آیا واشنگتن و تهران می‌توانند دوباره دلیل مشترک پیدا کنند؟ بعید به نظر می‌رسد. مسیری که هر دو کشور در آن قرار دارند مسیری است که هر دو با آن راحت هستند، به‌رغم این واقعیت که پر از تنش و سوءتفاهم است و حتی می‌تواند منجر به جنگ شود.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.