۱۵ تا ۲۵ میلیون نفر حوزه تاثیرگذاری سخنان ظریف/ تاثیر این سخنان در درازمدت عبور مسالمت آمیز به سوی مدرنیته و توسعه ایرانی است

اگر ۵۰ هزار نفر از ۱۰۰ هزار نفر مخاطبان سخنان ظریف در اینترنت، نخبه باشند، به معنای آن است که هر نخبه از ۵۰ هزار نخبه، قادر است حداقل ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر را در معرض گفت و گو در باره آن چه از سخنان ظریف دریافت کرده از این طریق حداقل ۱۵ تا ۲۵ میلیون نفر تحت تاثیر قرار بگیرند.

به گزارش تازه‌نیوز، در منابع خبری اعلام شد که بیش از ۱۰۰ هزار نفر در کلاب هاوس پای سخنان ظریف نشستند. آیا در این رقم اغراق وجود دارد؟ این منابع خبری اظهار کردند که در پلتفرم کلاب هاوس بیش از ۴۳ هزار نفر در اتاق ویژه و بیش از ۱۰ هزار نفر در اتاق های موازی پای صحبت های محمدجواد ظریف نشستند. علاوه براین در توئیتر، تلگرام و یوتیوب هم به صورت زنده پخش شده و در مجموع بیش از ۵۰ هزار نفر نیز در این پلتفرم ها سخنان ظریف را شنیدند. از این رو در پلتفرم کلاب هاوس بعلاوه توئیتر، تلگرام و یوتیوب، در مجموع بیش از ۱۰۰ هزار نفر به سخنان ظریف گوش فرا داده، و این رقم با واکنش رسانه های مخالف مثل صداو سیما، خبرگزاری ها و برخی سایت های تندرو نیز در افزایش جذب مخاطب به سخنان ظریف، نقش تعیین کننده‌ای ایفا کردند. از این رو میزان توجه به ظریف و سخنان او می تواند به طور طبیعی باعث شود از این پس لنگرهای کشتی های بیشتری در خلیج فارس به کابل اینترنت گیر کرده و آن را مختل کند. اینترنتی که رقیبی جدی برای صدا و سیما است. از این رو می خواهم ۱۰۰ هزار نفری که پای سخنان او نشستند، معنا کنم، بگویم که چرا فارغ از موافق، مخالف، متفکر و تحلیل گر بودن این تعداد، و بیش از ۶ ساعت پای سخنان ظریف در حوزه سیاست و دیپلماسی نشستن و یا نقش رسانه های تندرو در واکنش افکار عمومی در توجه به آن ، در یک محاسبه سرانگشتی، چه ابعادی می تواند داشته باشد؟

ظریف سخنگوی سیاست میانه‌روی

ابتدا باید گفت ظریف سخنگوی سیاست میانه روی در حوزه سیاست خارجی است؛ نخبه‌ و سیاستمداری کامیاب در گفت و گو با ۵+۱ که اصول حاکم بر فنون مذاکره را که مقدم بر همه اصول است، یعنی حفظ منافع ملی و مردم را در سخنان و مواضع‌اش به میدان آورده است. او از سلاله کنشگران مرزی همچون مشیرالدوله، امیرکبیر، مصدق، رشدیه، مستشارالدوله، و … است که ضمن زیست شخصی فرهیختگی و فرزانگی، یک پا در قدرت داشته و یک پا در مردم. اما همه فرهیختگی او در تعادل بخشی به این است که نه زیست در حوزه مردم او را به واکنش های تندروانه علیه نظام سیاسی برانگیخته، و نه زیست در قدرت و تن دادن به برخی الزامات آن، او را از تامین منافع ملی و مردم دور کرده است.

اکنون اندیشه ها و مذاکرات او که می تواند در کتابی با موضوع «ادامه منافع ملی در حوزه سیاست خارجی» تدوین ، و در دانشگاه های کشور در رشته های سیاست داخلی و ارتباط آن با روابط بین الملل تدریس شود، با مطرح کردنش در کلاب هاوس، مجددا مورد حمله تندروها واقع شده و آنان مایلند نیستند آن مذاکرات و اندیشه های پشت سر آن، همچون کتاب «یک کلمه» مستشارالدوله، مطرح و منتشر شود. کتاب «یک کلمه» مستشارالدوله در باره حاکمیت قانون و منافع آن بود، و استبداد با کوفتن کتاب بر سر نویسنده اش در کمال ناباوری، و در ناآگاهی ملی، او به شهادت رساندند تا درس و الگو شود برای دیگرانی که در صددند منافع عمودی سازی جامعه را به منافع افقی سازی تبدیل کنند. با این همه مستشارالدوله می‌دانست برای ایرانیان چه گوهر گرانبهایی به میراث می گذارد، و ظریف نیز می داند چه گوهری دیگر، بر گوهرهای امثال مستشارالدوله می افزاید؛ هرچند با آگاهی عمومی ایجاد شده امیدواریم دوران نخبه کشی به سرآمده باشد.

به هر روی، ظریف در تداوم چنین راهی معنا می دهد، او برای ایران و ایرانیان درگیر در چندراهی آشفتگی و ندانم‌کاری تاریخی، روایتگر آگاهی، روشن اندیشی، بیداری و به قولی وسط باز، و میانه روی است. روایتگری که با توجه به حضور ۱۰۰ هزار نفری مخاطبان در پای سخنانش در کلاب هاوس، تلگرام، اینستاگرام، و بر اساس عکس العمل سابق رسانه های تندرو نسبت به ظریف، صبورانه ساعت ها پای سخنان و سوال و پاسخ او نشستند. مهمترین دغدغه بیش از ۱۰۰ هزار نفر، بی تردید فهم مسئله اصلی ایران و چگونگی برقرار ساختن پل میان آرمان و واقعیت است. این ماجرا یک سوی دیگری هم داشت؛ آنجا که اغلب سیاستمداران با نگاه و مشی آسیب شناسانه یکدیگر را به بحران آفرینی متهم می کنند، و در نهایت فرجام توام با شکست بحران ها را به نمایش می‌گذارند، او ضعف پیشه نکرد و ضمن شناخت آسیب ها تلاش کرد با «نگاه و مشی جبران» یعنی تکیه به نقاط قوت کشور، به مقابله به مشکلات رفته، استدلال های خود را مطرح کند.

در همین ارتباط:

به نقل از خبرآنلاین، نگاه و مشی استراتژیک «جبران» که نگاه به توانمندی و توانستن معقولانه دارد، مهمترین بخش عملکرد کنشگران مرزی، در طرح موضوع و مسئله در افکار عمومی به شمار می رود. بر این اساس موضوع و مسئله در یک ارتباط گفت و گویی به بطن جامعه نفوذ کرده، و به قول هابرماس حوزه عمومی و مکان گفت و گو، همه کنشگران ارتباطی را درگیر فهم مسئله و جستجو برای برون رفت از مشکل می کند. این شیوه خلاف کنش انقلابیون و تندروها است که همواره تا آستانه طرح انفجار گونه مسئله، مخاطب در برزخ ناآگاهی به سر برده، و با انفجار آگاهی ناشی از رفتار تندروانه، کنشگر تندرو و انقلابی به موقعیت لوح سفید رفته، با آمادگی ناشی از شورمستی، و تقلیدوار، با ایجاد انبوه خلق، بروز رفتارهای خشن، و غیرعقلانی را سبب می شود و اغلب اهداف نیز تحقق نمی یابند. در گزینه انقلابیون همواره «فرار از» تحقق می یابد، ولی «رسیدن به عدالت و آزادی» به محاق می‌رود. از این رو کنشگر انقلابی و اغلب تندروانه به ویژه به دلیل ناتوانی در امر گفت و گو، همواره جامعه را در آستانه یک تحول بزرگ قرار داده و با اتهام سازشکاری به مشی محافظه کارانه در حوزه استراتژی، و احتیاط در حفظ دستاوردها، مشی عبور از همه دستاوردها و خراب کردن همه پل های پشت سر اقدام می کند. از این منظر مشی انقلابی و تندروانه همواره درصدد آن است که چرخ را از اول اختراع کرده آن هم تحت عنوان استقلال.

مفهوم مرکزی نگرانی تندروها

اما مهمتر از موارد بالا، نگرانی تندروها آن است که افکاری عمومی متوجه چنین تمایزاتی به همراه هزینه و فایده آن ها بشود. زیرا در این صورت رفتن به سوی تندروی و حرکت های انقلابی، امکان پذیر نخواهد بود. انقلاب نیازمند شور احساسات در مرحله قبل از پیروزی و در درازمدت و بعد از پیروزی با ایجاد فضای امنیتی نظامی، ضد مشارکت است و میانه روی نیازمند عقلانیت و تداوم احساسات مبتنی بر پیشرفت در چارچوب آن در همه مراحل نیازمند رفتار عقلانی شهروندان و حرکت عقلانی آنان است. با این رویکرد کارکرد سخنان ظریف چیست؟ دوری از هر گونه احساساتی شدن، که ایرانیان را دچار اشتباه استراتژیک در زمان عباس میرزا و رخداد عهدنامه های ننگین گلستان و ترکمانچای کرد.

هرچند مجاهدان حرف‌هایشان درست بود، ولی برای تحقق بازپس گیری سرزمین های غارت شده توسط روسیه، نمی توانست عملی باشد. از این منظر آشتی بین آرمان و واقعیت، می تواند توقف تکرار تجربه عهدنامه گلستان و یا ترکمانچای در شرایط کنونی و مذاکرات برجامی باشد. یادآوری چنین خطری برای جمهوری اسلامی یعنی حفظ آرمان متناسب با واقعیت، در مذاکرات با غرب، در مرکز سخنان ظریف قرار داشت. روش استدلالی مذکور خلاف روش اندیشه و استدلال تندروها و مراکز رسانه ای آنان بود. حال اگر ۵۰ هزار نفر از ۱۰۰ هزار نفر مخاطبان سخنان ظریف در اینترنت، نخبه باشند، به معنای آن است که هر نخبه از ۵۰ هزار نخبه، قادر است حداقل ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر را در معرض گفت و گو در باره آن چه از سخنان ظریف دریافت کرده و درباره آن سخن می‌گوید قرار بدهد؛ حال چه موافق و چه مخالف باشد؛ اصل تلاطم بخشی به مواضع در درک «اصل مسئله» و «حل» آن، در این چارچوب مورد گفت وگو قرار گرفته و به صورت تصاعدی در جامعه در کوتاه مدت رسوخ یافته و در درازمدت تاثیر تعیین کننده به جای می گذارد. به عبارت دیگر نخبگان حاضر در جلسه قادرند با یک محاسبه سرانگشتی با متوسط کنشگری، حداقل ۱۵ تا ۲۵ میلیون نفر را تحت تاثیر استدلال های خود قرار دهند. امری که در کوتاه، میان و درازمدت آثار و عوارض خودش را برجای خواهد گذاشت.

واکنش های رسانه های تندروها، اعم از خبرگزاری ها و صداو سیما و همچنین موافقین او ، حاکی از آن است که استاد حوزه دیپلماسی و سیاست، از عهده چنین مسئولیتی همچون برجام به خوبی برآمده است. او موتور جریان گفت وگویی را قدرتی دیگر بخشیده است. تندروها هم با ادامه مشی خود چاره ای ندارند، ظریف را در چارچوب تصاحب نمایندگی مجلس، و یا ریاست جمهوری تحلیل کنند. از این منظر است که تندروها در واکنش های تحلیلی سطحی تنها موضوعی که از این تاثیر و تاثر گفتمانی حاصل می کنند، نتیجه انتخابات مجلس در ۱۴۰۲ و ریاست جمهوری در ۱۴۰۴ است. آیا آنان از منظر تئوریک، توانمندی درک این موضوع را ندارند که بدانند استراتژی ظریف نقطه ثقل انتقال گذار مسالمت آمیز به دوره مدرنیته ایرانی و توسعه کشور است و مجلس و ریاست جمهوری در چارچوب چنین حرکت عظیمی ، از قدرت تعمیم لازم برخوردار نیست؟ از این منظر جبر حاکم بر امروز روز ایران، شکل گیری بازی برد برد در چنین چارچوب گفت وگویی است که در حوزه تئوریک اندیشمندانی چون فراستخواه و هادی خانیکی، و در حوزه سیاسی بزرگانی چون ظریف، روحانی، خاتمی، ناطق نوری، لاریجانی و … آن را نمایندگی می کنند. و ظریف در این میان قدرت جریان میانه روی برای گذار مسالمیت آمیز را دوچندان کرده است. او بی تردید فتنه جدید نزد نیروهای تندرو ، مجاهدین (منافقین) و اسراییل است.

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.