طلاق بعد از خرید ویلای شمال!

مرد جوان وقتی یک ویلا در شمال کشور خرید، هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که همسرش به جای خوشحالی، عصبانی شود و تصمیم بگیرد برای همیشه به زندگی مشترک‌شان ‍پایان دهد.

به گزارش تازه‌نیوز، مرد جوان وقتی یک ویلا در شمال کشور خرید، هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که همسرش به جای خوشحالی، عصبانی شود و تصمیم بگیرد برای همیشه به زندگی مشترک‌شان ‍پایان دهد. این ویلا آن‌قدر برای این زوج دردسرساز شد که آنها پای‌شان به دادگاه خانواده کشید. این زوج جوان هفته گذشته درخواست طلاق خود را به قاضی ارائه کردند.

به نقل از جام جم، زن جوان درخصوص علت درخواست طلاق خود گفت: آقای قاضی، شوهرم با خودخواهی‌ها و ندانم‌کاری‌هایش زندگی هردوی‌مان را برهم زده و آرامش را ازمن گرفته است. حافظ هربار با انجام یک کاری، ضربه بزرگی به زندگی‌مان وارد کرده است وهمیشه این من بودم که در اوج ناراحتی و عصبانیت باید سکوت می‌کردم. ولی دیگرخسته شدم. آقای قاضی باور کنید دراین مدت هشت سال شوهرم یک‌بار هم از من نظرخواهی نکرده و همیشه هرکاری خودش دلش خواسته انجام داده است. مثلا بدون این‌که به من بگوید، ماشین‌مان را عوض کرده یا مثلا بدون هیچ حرفی وام گرفته و به کسی قرض داده است.

همیشه به خاطر این کارهایش عذاب می‌کشیدم تا این‌که این‌بار او کاری کرد که متوجه شدم زندگی در کنار این مرد فایده‌ای ندارد. من و حافظ از همان روز اول زندگی‌مان مستاجر بودیم و داشتیم پول‌های‌مان را جمع می‌کردیم که بتوانیم یک خانه در تهران بخریم اما درست در اوج تلاش برای خرید خانه، این مرد بدون این‌که نظر مرا بپرسد، تمام پول‌هایش را داد و یک ویلا در شمال کشور خرید. بعد از شنیدن این موضوع به‌شدت شوکه شدم. ما هنوز در تهران مستاجر هستیم و دراین سال‌ها هم به خاطر این‌که خانه‌ای برای خودمان نداشتیم، کلی سختی کشیدیم اما او به یکباره همه زندگی‌مان را نابود کرد و یک ویلا خرید. وقتی ما تا این اندازه سختی می‌کشیم، چرا باید در شمال و روبه‌روی ساحل یک ویلا داشته باشیم. حافظ می‌توانست همین پول راپس‌اندازکند تا خانه خودمان را بخریم اما اوباز با بی‌فکری‌اش مرا عصبانی کرد تا جایی که دیگر دلم نمی‌خواهد در کنار این مرد خودخواه زندگی کنم.

درادامه شوهر این زن نیزبه قاضی گفت:آقای قاضی ماهشت سال است‌که می‌خواهیم‌درتهران یک خانه بخریم اماهمسرم به‌خاطر زیاده‌خواهی‌هایش مانع انجام این‌کار شده است. دراین مدت خانه‌های زیادی را برای خرید دیدیم اما اوهیچ‌کدام آنها را نپسندید ومرتب ایراد می‌گرفت. من هم وقتی توقعات همسرم را دیدم، متوجه شدم ما حالا حالاها نمی‌توانیم ازپس خرید خانه بربیاییم. برای همین وقتی دیدم که این ویلا با قیمت بسیارمناسب به فروش می‌رسد، باخودم گفتم تا زمانی که بتوانیم خانه‌ای مناسب درتهران بخریم، این ویلا را خریداری کنم تا حداقل بتوانیم ازآن استفاده کنیم اما ازآنجا که تصورمی‌کند فقط خودش می‌تواند درست فکر کند، کار هردوی‌مان را به اینجا کشانده است.

من هم از زندگی با این زن خودخواه که همیشه مراتحقیرکرده، خسته شدم. این زن هیچ‌وقت حاضر نشد به‌خاطر من کوتاه بیاید وکمی هم به نظرات من احترام بگذارد. وقتی داشتم این ویلا را می‌خریدم، تصور می‌کردم با این‌کار او را خوشحال می‌کنم اما او به جای خوشحال شدن، تو ذوق من زد.

درپایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را ازجدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید درنهایت هردو را به مشاوره خانواده فرستاد تا شاید پس ازمشورت تخصصی، مشکل و اختلاف‌شان حل شود.

 

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.